فیک ویکوک پارت1
فیک ویکوک پارت1
تو .. کوکی .. تهیونگ .. مونیکا
دوست دختر کوک=تو
دوست دختر تهیونگ=مونیکا
ساعت 4 ..5.بود توی ماشین بودین همتون تو و کوک و ته و مونیکا
داشتین از فرودگاه برمیگشتین خونه چون تازه ار لندن برگشته بودین.انقدر خوابت میومد که اصلا نفهمیدی چیشد که تو ماشین تو بغل کوک خوابت برد...
فشنگ تا رسیدین دم خونه قسمت قشنگ خابت شروع شد ولی راننده از روی یه مانع داغون باسرعت رد شد . توهم با مخ خوردی به صندلی.
کوکیم که داشت از لحظات خوابت لذت میبرد به راننده گفت:خوبه رسیدیم وگرنه معلون نبود چه بلایی سرمون میومد:}
پاشدی و از ماشین اومدی بیرون داشتین میرفتین به سمت در ورودی ساختمون که یهو صدای جیغ مونیکا رف هوا..........
تو و کوکی و ته با ترس نگاش کردین و دیدین ته بغلش کردت داره میبرتش تو سالن توهم که هنوز وسط خواب و بیداری بودی بش گفتی:زهر مار چته خووو بغلت کرده دیوانه ...اه...چرتم پاره شد :}
کوک نگات کرد و گفت : زندگیم خوبه تو خواب بودیاااااا دختره رو بلعیدیش:)
گفتی : خرگوشکم من الان خیلی خوابم میاد فقط منو ببر خوبه بزار بخوابم بعد جبرانش میکنم برات باشه.:}
بلندت کرد و همون طور که گفتی بردت تو اتاق و اروم گذاشتت روی تخت
وقتی داشت میرفت گفت: خوب بخدابی فرشته کوچولو...................
نظرات تو کامنتا و بگین ادامه بدم یا نع
تو .. کوکی .. تهیونگ .. مونیکا
دوست دختر کوک=تو
دوست دختر تهیونگ=مونیکا
ساعت 4 ..5.بود توی ماشین بودین همتون تو و کوک و ته و مونیکا
داشتین از فرودگاه برمیگشتین خونه چون تازه ار لندن برگشته بودین.انقدر خوابت میومد که اصلا نفهمیدی چیشد که تو ماشین تو بغل کوک خوابت برد...
فشنگ تا رسیدین دم خونه قسمت قشنگ خابت شروع شد ولی راننده از روی یه مانع داغون باسرعت رد شد . توهم با مخ خوردی به صندلی.
کوکیم که داشت از لحظات خوابت لذت میبرد به راننده گفت:خوبه رسیدیم وگرنه معلون نبود چه بلایی سرمون میومد:}
پاشدی و از ماشین اومدی بیرون داشتین میرفتین به سمت در ورودی ساختمون که یهو صدای جیغ مونیکا رف هوا..........
تو و کوکی و ته با ترس نگاش کردین و دیدین ته بغلش کردت داره میبرتش تو سالن توهم که هنوز وسط خواب و بیداری بودی بش گفتی:زهر مار چته خووو بغلت کرده دیوانه ...اه...چرتم پاره شد :}
کوک نگات کرد و گفت : زندگیم خوبه تو خواب بودیاااااا دختره رو بلعیدیش:)
گفتی : خرگوشکم من الان خیلی خوابم میاد فقط منو ببر خوبه بزار بخوابم بعد جبرانش میکنم برات باشه.:}
بلندت کرد و همون طور که گفتی بردت تو اتاق و اروم گذاشتت روی تخت
وقتی داشت میرفت گفت: خوب بخدابی فرشته کوچولو...................
نظرات تو کامنتا و بگین ادامه بدم یا نع
۷.۶k
۲۳ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.