مرد است دیگر

مــــرد است دیگر ...
گاهی تُند می شود
و گاهی عاشقانه می گوید ...
مــــرد است دیگر ...
غرورش آسمان
و دلش دریاست ...
تو چه میدانی از بغضِ گلو گیر کرده یک مــــرد ... ؟
تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده است ... ؟
تو چه میدای نیاز هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشتش ... ؟
مــــــرد را فقط مـــــرد میفهمد و مـــــــــرد ...
دیدگاه ها (۰)

کاشکی یکی باشدلبخندهایِ تو را شب به شببرایم تجویز کند...:)

اگر مردها استوار ترین قصر ها را می سازندزنها هم زیباترین اح...

ﺩﺭﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻋﺸﻖ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ .... ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭﮔﻔﺖ ...

مرفین آغوشت رانه هلال احمر داردنه کوچه های ناصر خسرو !!و این...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط