چند پارتی جیمین
چند پارتی جیمین
وقتی از سربازی برمیگرده
ویو ا.ت
امروز خیلی خوشحالم چون قراره جیمین برگرده تو این دوسال دلم براش ی ذره شده ( وضعیت ما آرمی ها بود😢)
قرارع فردا صبح برگرده تصمیم گرفتم من و دوستم یونا بریم پاساژ خرید کنیم
رفتم حموم زود اومدم روتین پوستیمو انجام دادم موهامو خشک کردم و ی میکاپ ملایم انجام دادم و لباسمو پوشیدم (عکس میزارم) موندم کیف چی انتخاب کنم ی کیف سفید انتخاب کردم موهام رو باز گذاشتم گوشیم زنگ خورد یونا بود
مکالمه ا.ت و یونا:
ا.ت: سلامم
یونا: سلامم ا.ت خوبی؟
ا.ت: خوبم تو خوبی
یونا: منم خوبم
حاضر شدی؟
ا.ت: ارع
یونا: پس سری بیا دم در ایستادم
ا.ت : باشه اومدم
رفتم پایین سوار ماشین شدم
یونا: بریم؟
ا.ت : ارع
رسیدیم پاساژ رفتیم داخل
بعد از یک ساعت کلی خرید کردیم
رفتیم کافه بعد رفتیم خونه ( ادمین تنبله😑)
رسیدم خونه خیلی خسته بودم رفتم ی رامیون درست کردم خوردم ساعت 6 عصر بود تصمیم گرفتم کیدراما ببینم
کیدراما دیدم ساعت رو نگاه کردم ساعت 10 بود باز گشنم شد پیتزا سفارش دادم رسید خوردم خیلی خوابم میومد تصمیم گرفتم بخوابم
&آشا&
لایک کن 🥺✨
وقتی از سربازی برمیگرده
ویو ا.ت
امروز خیلی خوشحالم چون قراره جیمین برگرده تو این دوسال دلم براش ی ذره شده ( وضعیت ما آرمی ها بود😢)
قرارع فردا صبح برگرده تصمیم گرفتم من و دوستم یونا بریم پاساژ خرید کنیم
رفتم حموم زود اومدم روتین پوستیمو انجام دادم موهامو خشک کردم و ی میکاپ ملایم انجام دادم و لباسمو پوشیدم (عکس میزارم) موندم کیف چی انتخاب کنم ی کیف سفید انتخاب کردم موهام رو باز گذاشتم گوشیم زنگ خورد یونا بود
مکالمه ا.ت و یونا:
ا.ت: سلامم
یونا: سلامم ا.ت خوبی؟
ا.ت: خوبم تو خوبی
یونا: منم خوبم
حاضر شدی؟
ا.ت: ارع
یونا: پس سری بیا دم در ایستادم
ا.ت : باشه اومدم
رفتم پایین سوار ماشین شدم
یونا: بریم؟
ا.ت : ارع
رسیدیم پاساژ رفتیم داخل
بعد از یک ساعت کلی خرید کردیم
رفتیم کافه بعد رفتیم خونه ( ادمین تنبله😑)
رسیدم خونه خیلی خسته بودم رفتم ی رامیون درست کردم خوردم ساعت 6 عصر بود تصمیم گرفتم کیدراما ببینم
کیدراما دیدم ساعت رو نگاه کردم ساعت 10 بود باز گشنم شد پیتزا سفارش دادم رسید خوردم خیلی خوابم میومد تصمیم گرفتم بخوابم
&آشا&
لایک کن 🥺✨
- ۳.۹k
- ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط