Sara:
Sara:
نمیدونی که چقدر دوستت دارم
از عمقه وجودم
تا مویرگای مغزم
وقتی اسمتو میارن
لبخند روی لبهام میشینه بدونه کنترل
خیلی دوست دارم
وقتی به آسمون نگاه میکنم
هرچند دوریم بازم دلم خوشه که زیر یه آسمون زندگی میکنیم
میدونم توهم دوستم داری
خیلی زیاد
میدونم برام شور و شوق داشتی
اما...
دیگه نداری
دوستم داری ولی نه مثل من
دوستم داری مثله یه دوست
دیگه تو چشمت اونی که باید نیستم!
سرد شدی
سرررد
از راهه رفتنت موجی از انجماد میآمد
خواستم دستت رو بگیرم و برگردی اما نزاشتی
راهی برام نزاشتی
خواستم برم باز هم نداشتی
تو منو میخاستی اما کم
کم منو میخاستی
صمیمیت رو کنار گذاشتی
هر شب برات اشک ریختم
هر روز برای برگشتت دعا کردم
مثل تو نمیخاستم کم داشته باشمت
تو تنها کسی بودی ک تونست قلبمو گرم کنه
❤ ️
این قلب دیوانه وار دوستت داشت
میپرستیدت
میپرستید
میپرستید
تو الهه ی من بودی اما قلبمو پس زدی
نمیدونم چرا!
شاید چون دختر بودم!
بد کردی بامن
منم کم کم مثل تو شدم
کم کم سرد شدم
قلبم از گرم بودن در اومد
حالا دیگه وقتی اسمت میاد لبخندی نیست ک روی لبهام بشینه
وقتی صبح از خواب بیدار میشیم تو اولین کسی نیستی ک به ذهنم میاد
به آسمون که نگاه میکنم بی تفاوت سرمو میندازم پایین
منم مثل تو شدم
حالا هر دویمان هم دیگه را میخواهیم اما کم میخاهیم
تو کم
من خیلی کمتر
دیگر حتی دعایی برای داشتنه تو پیش خدا ندارم
اما تا وقتی عمر دارم آن دوست گذشته ام را دوست خواهم داشت
و تا عمر دارم
برای شاد بودنت ، برای داشتنه زندگیه بهترت دعا میکنم
نمیدونی که چقدر دوستت دارم
از عمقه وجودم
تا مویرگای مغزم
وقتی اسمتو میارن
لبخند روی لبهام میشینه بدونه کنترل
خیلی دوست دارم
وقتی به آسمون نگاه میکنم
هرچند دوریم بازم دلم خوشه که زیر یه آسمون زندگی میکنیم
میدونم توهم دوستم داری
خیلی زیاد
میدونم برام شور و شوق داشتی
اما...
دیگه نداری
دوستم داری ولی نه مثل من
دوستم داری مثله یه دوست
دیگه تو چشمت اونی که باید نیستم!
سرد شدی
سرررد
از راهه رفتنت موجی از انجماد میآمد
خواستم دستت رو بگیرم و برگردی اما نزاشتی
راهی برام نزاشتی
خواستم برم باز هم نداشتی
تو منو میخاستی اما کم
کم منو میخاستی
صمیمیت رو کنار گذاشتی
هر شب برات اشک ریختم
هر روز برای برگشتت دعا کردم
مثل تو نمیخاستم کم داشته باشمت
تو تنها کسی بودی ک تونست قلبمو گرم کنه
❤ ️
این قلب دیوانه وار دوستت داشت
میپرستیدت
میپرستید
میپرستید
تو الهه ی من بودی اما قلبمو پس زدی
نمیدونم چرا!
شاید چون دختر بودم!
بد کردی بامن
منم کم کم مثل تو شدم
کم کم سرد شدم
قلبم از گرم بودن در اومد
حالا دیگه وقتی اسمت میاد لبخندی نیست ک روی لبهام بشینه
وقتی صبح از خواب بیدار میشیم تو اولین کسی نیستی ک به ذهنم میاد
به آسمون که نگاه میکنم بی تفاوت سرمو میندازم پایین
منم مثل تو شدم
حالا هر دویمان هم دیگه را میخواهیم اما کم میخاهیم
تو کم
من خیلی کمتر
دیگر حتی دعایی برای داشتنه تو پیش خدا ندارم
اما تا وقتی عمر دارم آن دوست گذشته ام را دوست خواهم داشت
و تا عمر دارم
برای شاد بودنت ، برای داشتنه زندگیه بهترت دعا میکنم
۶.۶k
۰۵ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.