دلم از فراق خون شد چه گویم از جدای

دلم از #فراق خون شد چه گویم از #جدایے
نظرے به من ندارے به طریق #آشنایے
همه شب به یاد رویت بفشانم #اشک حسرت
به امید آن که آبے به برم به دل ربایے
من بےتو را چه سازم ؟ که چنین اسیر یارم
نه #رها کنے ز بندم نه کشےز بینوایے
.
.
(گـاهــــے لال مـــے شود آدم
حـرف دارد
ولـــےکلمه #نـدارد...)

#شهید_اسماعیل_زاهد_پور
#وداع
#بیقرار....
#شوق_دیدار_تو_دارم_بہ_کجا_سر_بزنم
#از_درد_سخن_گفتن_و_از_درد_شنیدن_بامردم_بیدرد_ندانی_کهچه_دردیست___
دیدگاه ها (۱)

بسم_الله.. به دیدار تو می اندیشمبه یک دیدار سادهبه آن دیدار ...

گفتم به دل که بهر گدایی کجا روم ؟گفتا برو به طوس بگو یا اباا...

نمےدانم کہ دردم را سببچیست..ہمے دانم کہ درمانم تویےبس..!

بہ بہانہ نمایشگاہ کتاب....امروز کتابخوانی و علم‏آموزی، نه تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط