کفتار نگاه مضحکه آمیزی به گرگ کرد و گفت
کفتار نگاه مَضحکه آمیزی به گرگ کرد و گفت:
آهویت را ربودم،آیا باز هم میگویی گرگها بَرتَرَند؟
تو اگر عُرضه داشتی آهویت را حفظ میکردی!
گرگ لبخندی زد و گفت:
من خدای غرورم
رقیب ببینم نمیجنگم
پا روی عشق و احساسم میگذارم و میدان را خالی میکنم...
آهویی که به کفتار چِشمک بزند،لیاقت ندارد زیر سایه گرگ زندگی کند...
حقش آن است خوارک همان کفتار شود...
آهویت را ربودم،آیا باز هم میگویی گرگها بَرتَرَند؟
تو اگر عُرضه داشتی آهویت را حفظ میکردی!
گرگ لبخندی زد و گفت:
من خدای غرورم
رقیب ببینم نمیجنگم
پا روی عشق و احساسم میگذارم و میدان را خالی میکنم...
آهویی که به کفتار چِشمک بزند،لیاقت ندارد زیر سایه گرگ زندگی کند...
حقش آن است خوارک همان کفتار شود...
- ۸۷۴
- ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط