وقتی باهات دعوا میکنن و از حال میری و توی بیمارستان میفهم
وقتی باهات دعوا میکنن و از حال میری و توی بیمارستان میفهمن حامله ای
جین: وای من قرار بابا بشم اسم من انتخاب میکنم و....(از همین الان داره درمورد اینکه برای بچه چیکار کنه فکر می کنه)
شوگا: ببخشید نباید باهم دعوا میکردیم، راستی اینو هم میگم میتونی اسم بچه را تو انتخاب کنی ولی باید بهش یاد بدی که اصلا گریه نکنه وگرنه از خونه میندازمش بیرون
ا/ت: مگه میشه من نمیتونم بهش یاد بدم گریه نکنه اصلا حالاکه اینجوریه بهش فقط یاد میدم گریه کنه و جیغ بزنه
جیهوپ: ایشون تا وقتی کلمه حامله را شنید غش کرد
آر اِم: تا وقتی که دکتره گفته ا/ت حامله هست سریع رفت و ۱۰ تا کتاب درباره این موضوع تهیه کرد
جیمین: ا/ت برای اینکه یکم جیمین را اذیت کند تا باش دعوا نکند به دکتر گفت که به جیمین بگه که ا/ت حامله بود و الان بچه مرده و دکتر هم قبول که اینو بگه
دکتر: آقای پارک آیا شما خبر داشتین که خانم ا/ت باردار هستن
جیمین: واقعا آقای دکتر این درسته
دکتر: ولی متاسفانه بچه مرده شما با خانم ا/ت دعوا کردین
که ناگهان جیمین افتاد زمین و گریه میکرد
ا/ت: همش الکی بود جیمین واقعا باور کردی
جیمین: خیلی نامردی، اصلا بات قهرم
تهیونگ: یس بلاخره شب بیداری هام جواب داد
جانگ کوک: ایشون الان در بیمارستان با ۵ تا شیرموز و ۵ شیرکاکائو و ۱۰ هویج کنار ا/ت خوشحال و خندون نشستن
جین: وای من قرار بابا بشم اسم من انتخاب میکنم و....(از همین الان داره درمورد اینکه برای بچه چیکار کنه فکر می کنه)
شوگا: ببخشید نباید باهم دعوا میکردیم، راستی اینو هم میگم میتونی اسم بچه را تو انتخاب کنی ولی باید بهش یاد بدی که اصلا گریه نکنه وگرنه از خونه میندازمش بیرون
ا/ت: مگه میشه من نمیتونم بهش یاد بدم گریه نکنه اصلا حالاکه اینجوریه بهش فقط یاد میدم گریه کنه و جیغ بزنه
جیهوپ: ایشون تا وقتی کلمه حامله را شنید غش کرد
آر اِم: تا وقتی که دکتره گفته ا/ت حامله هست سریع رفت و ۱۰ تا کتاب درباره این موضوع تهیه کرد
جیمین: ا/ت برای اینکه یکم جیمین را اذیت کند تا باش دعوا نکند به دکتر گفت که به جیمین بگه که ا/ت حامله بود و الان بچه مرده و دکتر هم قبول که اینو بگه
دکتر: آقای پارک آیا شما خبر داشتین که خانم ا/ت باردار هستن
جیمین: واقعا آقای دکتر این درسته
دکتر: ولی متاسفانه بچه مرده شما با خانم ا/ت دعوا کردین
که ناگهان جیمین افتاد زمین و گریه میکرد
ا/ت: همش الکی بود جیمین واقعا باور کردی
جیمین: خیلی نامردی، اصلا بات قهرم
تهیونگ: یس بلاخره شب بیداری هام جواب داد
جانگ کوک: ایشون الان در بیمارستان با ۵ تا شیرموز و ۵ شیرکاکائو و ۱۰ هویج کنار ا/ت خوشحال و خندون نشستن
۱۵.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.