تک پارتی از جانگ کوک

وقتی فهمید داره بابا میشه

ویو ا. ت

خیلی وقت بود حالم هی خراب میشد سرم گیج میرف ولی به کوک نمیگفتم شب ها که کوک میومد خیلی خسته میشد یه شام سر پایی میخورد و میرفت میخوابید روزی سر شام وقتی داشتم وسایل میاوردم سرم گیج رفت افتادم زمین که کوک منو گرفت

ویو کوک

ا. ت چت شده چرا اینجوری؟ پاشو پاشو لطفا
هرکاری کردم پانشد فهمیدم بیهوش شده بردمش دکتر
دکتر ا. ت رو برد آزمایشگاه و یه سرم بهش وصل کرد
دکتر بعد از 2 ساعت اومد بیرون گفتم دکتر ا. ت حالش چطوره گفت هر دوتاشون صحیح و سالم هستن گفتم یعنی چی؟ خیلی تعجب کرده بودم دکتر گفت مگه نمیدونین شما یه بچه توراهی دارین بعد از 2 هفته میتونین بچتون رو ببینین گفتم ج ج. جنسیت بچه چی هستش؟ گفتن دختر هستش خیلی خوشحال بدم از دکتر اجازه گرفتم رفتم ا. ت رو ببینم
«ات ♡کوک☆»
☆حالت چطوره عشقم؟
♡خوبم بد نیستم فقط سرم درد میکنه
☆چرا یه همچین مسئله ی مهمی رو بهم نگفتی
♡چه مسئله ای؟؟
☆که تا دو هفته ی دیگه دارم بابا میشم
♡ چ. چ. چ. چ. چیی؟ داری بابا میشی؟
☆آره عزیرم ما یه دختر خوشگل مثل خودت رو تو راه داریم
♡ووواقعااااا
☆آره عزیزم
وهمو بغل کردن و یه بوسه کوچیک از لب رفتن و بعد از یه هفته صاحب یه دختر بچه ی خوشگلی شدن

♥Finish♥