غصه می سوزد مرا باران ببار

غصه می سوزد مرا ، باران ببار
کوچه می خواند تو را ، باران ببار
ابرها را دانه دانه جمع کن
بر زمین دامن گشا ، باران ببار
خاک اینجا تشنه ی دلتنگی است
آسمان را کن رها ، باران ببار
باغبان از کوچه باغان رفته است
ابر را جاری نما ، باران ببار
موج میخواهد بیابان سکوت
با خوِد دریا بیا ، باران ببار
تا بیاید آن بهار سبز سبز
تازه تر باید هوا ، باران ببار
سینه ام آشوب و دل خونابه است
غصه می سوزد مرا ، باران ببار
دیدگاه ها (۴)

خسته که باشی تنها چیزی که برایت می ماندنـــگاه کردن است...مـ...

ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﯾﺦ ﮐﺮﺩﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﻡ!ﺟﯿﺐ ﻫﺎﯾ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط