همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد

همیشه گریه های زیرِ باران ماجرا دارد
که یک سَر در پشیمانی، سری هم در وفا دارد

میانِ خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم
که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد!

نبودت روزهایم را به قدری بی هویّت کرد
که در تقویمِ من تنها غروبِ جمعه جا دارد

تصور می کنم عاشق شدن یک دردِ موروثیست
ازآنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد

یقین دارم کسی ظرفِ دعا را جا به جا کرده
"تو را من آرزو کردم، کسی دیگر تو را دارد..."

علی صفری
دیدگاه ها (۱)

با قلبِ من، ای عشق! کاری کن که بایدکاری که دل بردارم از امّا...

من آن برگم که در اوجِ بهار از شاخه دل کندمنمی خواهم به هر بی...

موج شو در من برقصان ماهی سرخ تنم رایا تنفس کن تو گل های قشنگ...

دلبری کردنِ در پنجه‌ی صیّاد هنر می‌خواهدبردنِ چهره وُ لبخندِ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط