عاشقای امامرضا بخونیدزیباست

عاشقای #امام-رضا بخونید...زیباست.....

سید با صدای خفه، می گوید: «صدات نمی‌آد رحیمه خاتون! بلندتر حرف بزن.»
داد می‌کشم: «سینه‌ت بهتره؟ به‌دونه‌هاتو خوردی؟ گل بنفشه دم می‌کنی واسه خودت؟ جاش رو که یادت مونده. توی کابینت اول.»
صدایش میان خش‌خش‌ و خس‌خس‌ گم و پیدا می‌شود و میان همهمه‌های حرم دور و نزدیک.

می‌پرسد: «از خودت نگفتی. خوبی؟ خوش می‌گذره؟»
غصه توی گلویم باد می‌کند. سخت قورتش می‌دهم و می‌گویم: «جات خالیه سید. خیلی خالی. الان می‌دونی کجاییم؟ جلوی سقاخونه اسماعیل طلایی. یادته دفعه قبل رو؟»
سید باز می‌سرفد. نفس‌نفس می‌زند و می‌گوید: «ها که یادمه. خوب یادمه رحیمه خاتون. از طرف منم زیارت کن. التماس دعا مشهدی خانوم.»
زبانم را گاز می‌گیرم و نمی‌گویم امروز، با وجود درد زانو، دلم نیامده هتل بمانم. حرم آمدم و فقط و فقط برای او دعا کردم. نگفتم که چه همه اشک ریختم. آنقدر که بیحال شدم و زن‌ها آب به سر و رویم پاشیدند. چقدر ضجه زدم و دعا خواندم تا آقا را واسطه کنم برای شفایش. برای اینکه، حالاحالاها، بی سر و همسر، بی سایه‌ی سر نمانم.
عوض این حرف‌ها، با شوق و ذوق می‌گویم: «سید! الان روبروی پنجره فولادیم! همه کاروان هستند. جات سبز و خرم. راستی! حرم رو چراغ سبز بستند. سرتاسر. سبز سیدی. همه دارن صلوات خاصه می‌خونن. اصلا چرا من تعریف کنم؟ خودت گوش بده.»
آن طرف خط، فقط صدای سرفه می‌آید. سرفه‌های سید که حالا با قرائت دسته‌جمعی صلوات خاصه قاطی شده است. چشم‌هایم را محکم می‌بندم و موبایل را تا آنجا که بازویم زور دارد، بالا می‌گیرم. رو به آسمان کبود حرم. آنجا که فرشته‌ها، منتظرند تا هر لحظه، دعای آدم‌های دل‌شکسته‌ای مثل من را پیش خدا ببرند.
#عاشق-الرضا
دیدگاه ها (۹)

طولانیه ولی زیباست...دلتون هوایی شد منم دعا کنید.......مشهد ...

عکس نوشت: همراهیبخونید خیلی قشنگه⬅دلت هوایی حرم آقا شد منم د...

براے ساعت ها نشستن در صحن و زل زدن به برق نگاه گنبد طلا.. بر...

آقا ســـــــــــلاماین روز هــا هــــــوای حــــــــــــــــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط