سرم را روی شانه پاییز گذاشتم،
سرم را روی شانه پاییز گذاشتم،
بوی انار سرخ می داد،عطر خرمالوی تازه
قاصدکی رقص کنان روی گونه ام نشست
مست از عطر خوشش ،عطر علفهای آب خورده که رنگ شان در حال تعقیر است،
هوارا بلعیدم،
پاییز مرا سپرد به نسیم آرامی که دشت به دشت،کوه،به کوه،درحال سفر بود،
نسیم لابه لای شاخه های درختان انار می پیچید ،
نمی دانم،چه می گفت،که لپ هایشان گل می انداخت وسرخ میشدند،
عطرشان رادرون احساسم حک کردم،
که گاه گاهی که سری زدم،عطرشان در خاطرم باشد،
کنار جویبار کوچکی،خنکی هوا قلقلکم داد،
نشستم کنارش وشعر خواندم،
پاییز چه می کنی،بیشتر از پیش عاشقت شدم،
بوی انار سرخ می داد،عطر خرمالوی تازه
قاصدکی رقص کنان روی گونه ام نشست
مست از عطر خوشش ،عطر علفهای آب خورده که رنگ شان در حال تعقیر است،
هوارا بلعیدم،
پاییز مرا سپرد به نسیم آرامی که دشت به دشت،کوه،به کوه،درحال سفر بود،
نسیم لابه لای شاخه های درختان انار می پیچید ،
نمی دانم،چه می گفت،که لپ هایشان گل می انداخت وسرخ میشدند،
عطرشان رادرون احساسم حک کردم،
که گاه گاهی که سری زدم،عطرشان در خاطرم باشد،
کنار جویبار کوچکی،خنکی هوا قلقلکم داد،
نشستم کنارش وشعر خواندم،
پاییز چه می کنی،بیشتر از پیش عاشقت شدم،
۱.۴k
۲۵ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.