آدم ها باید خیالشان راحت باشد ، باید صبح ها که چشم هایشان
آدم ها باید خیالشان راحت باشد ، باید صبح ها که چشم هایشان را باز میکنند با خیالی راحت نفس عمیقی بکشند و لبخند بزنند و بروند دنبال کارشان ،
تا زندگی بهشان بچسبد...
مثلا آدم باید با خیال راحت توی یک عصر زمستانی قوری چایی دم کند و بگذارد روی سماور تا خوب دم بکشد ، بعد زنگ بزند به بهترین دوستش و بگوید:
معطل نکن که من و چایی منتظریم...
آنوقت چایی دم کشیده اش را در قشنگترین فنجانهای داخل کابینت بریزد و از همان شکلات های کاکائویی که دوست دارد کنارش بگذارد و از میهمانش پذیرایی کند ، وای که چه میچسبد ، باخیال راحت چایی خوردن را میگویم ، چه میچسبد عصر باشد و نم بارانی هم زده باشد و تو از خوشبختی هایت تعریف کنی ، حتی از خوشبختی های در راهی که هنوز نرسیده...
آنوقت با خیال راحت سر بر بالش بگذاری ، اصلا آدم نمیفهمد کی خوابش برده...
از من میشنوی خیالت راحتِ راحت باشد ، اتفاق اگر بخواهد بیوفتد ، منتظر من و تو نمیماند ، می افتد..
تا زندگی بهشان بچسبد...
مثلا آدم باید با خیال راحت توی یک عصر زمستانی قوری چایی دم کند و بگذارد روی سماور تا خوب دم بکشد ، بعد زنگ بزند به بهترین دوستش و بگوید:
معطل نکن که من و چایی منتظریم...
آنوقت چایی دم کشیده اش را در قشنگترین فنجانهای داخل کابینت بریزد و از همان شکلات های کاکائویی که دوست دارد کنارش بگذارد و از میهمانش پذیرایی کند ، وای که چه میچسبد ، باخیال راحت چایی خوردن را میگویم ، چه میچسبد عصر باشد و نم بارانی هم زده باشد و تو از خوشبختی هایت تعریف کنی ، حتی از خوشبختی های در راهی که هنوز نرسیده...
آنوقت با خیال راحت سر بر بالش بگذاری ، اصلا آدم نمیفهمد کی خوابش برده...
از من میشنوی خیالت راحتِ راحت باشد ، اتفاق اگر بخواهد بیوفتد ، منتظر من و تو نمیماند ، می افتد..
۱.۸k
۲۸ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.