تو را نمیدانم اما من دوستتدارم

تو را نمی‌دانم اما من دوستت‌دارم!
حضورت را ندارم اما
بہ رسم عاشقی برایت شعر می‌خوانم،،،
دلم پیش توست و خودم با هزاران فرسنڪَ فاصلہ
جنون را تحمل می‌ڪنم.
ظرافتِ انڪَشتانم بهانہ‌ے دستان تو را می‌ڪَیرند
و تارهاے ڪَیسوانم همچون قاصدڪ خستہ در باد
بہ دنبال تو می‌ڪَردند.
هر دو عاشق شدیم
اما من بهاے سنڪَین‌ترے براے اعترافش پرداختہ‌ام...!

#زینب_قشقایی
دیدگاه ها (۱۰)

رها نشدن از دامِ عشقو #حسین_منزوی چقدر قشنگ‌ گفته:"چشمم به ه...

گونه هایت سیبِ لبنان ست و من هم عشقِ سیبگاه گاهی حضرتِ آدم ش...

مانند سبزه سیزدهدر من ریشه کنو لحظه هایمان را روشنی بخش...به...

لبهای من دوخته ؛ چشمم به راه بود ...تا آن عزیز رفته ز من ؛ ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط