زیر

زیر
نقاب ِکلماٺ
فاجعہ‌اے نهان می‌دارم
بہ زخم ِ خویش می‌گویم:
«التیام مخواه» و
بہ اندوه ِ خویش
«آرام مگیر»...
دیدگاه ها (۱)

شبْ چشمْدر سیاهی چشمانٺ مرا بیابچراغ دلٺ را روشن کنببین جز ه...

من ڪوچـه هاے برگریزان را نمی خواهم وقتی ڪه دوشادوش من دیگر ن...

صدایٺ را می برم تا دوستٺ دارم را در راه برایم تکرار کند ...

بالاتر از دوستٺ دارم چہ واژه ایسٺ ، من همانم براےتو ...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط