مگه یه روز دو روزه دو سه ماهه

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
رخت خونمون سیاهه؛

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
غم و غصمون براهه؛

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
بابامون هَمدم چاهه؛

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
حال مادر اشکِ و آهه؛

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
که چشماش بی فروزه؛

چشماش نایی نداره ،
ببینه شبِ یا روزه

نفهمیدم چرا هِی ،
میگه حسین، میسوزه

وقتی دستاش شکسته ،
با گریه چی می دوزه

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
منو مادر بغل نکرده

کاری که دست ثانی کرده
دست عَجَل نکرده

جایِ غلاف قُنفُذ ،
شده ولله مسئله ای که

این دو سه ماه آخر ،
اضطراب چاره ٔ درده

ز بس شدیده دردش ،
لباشو زخمی کردش

چشاش با گریه گرمه ،
با اون نگاه سردش

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
سپر علی شکسته؛

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
ایستادست انگار نشسته؛

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
بیداره با چشم بسته ؛

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
دست او رو جایِ دسته؛

مگه یه روز دو روزه ، دو سه ماهه
که خنده هاش به زوره؛

میسوزه زخم چشماش ،
این از اشکای شوره

تا میگیم بلا دوره ،
میگه این گره کوره

به گهواره خالی ،
قسم پام لب گوره

تو آتیش بوده مادر ،
ولی بیشتر پدر میسوزه

تا که روی زمین میوفته ،
یاد دیوار و در میسوزه

بقول مادرم تو ،
مدینه پیکر میسوزه

ولی تو کربلا دل ،
توی شام جگر میسوزه

اینارو گفت دوباره ،
دیدن چشماش می باره

اما بقیه شو گفت ،
با انگشت اشاره
دیدگاه ها (۵)

ما سینه زدیم و بی صدا باریدنداز هرچه که دم زدیم آنها دیدندما...

هم نماز ظهر را در کربلا خواهیم خواندهم نماز صبحمان را پشت ره...

سلام دوستانلطفا خواهشا تا اخر بخونید.........کسی آیدی امام ز...

شنیدم که شما فصل بهاری آقـــــــــــا!به دل خسته ما صبر و قر...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط