عصرانه ی من

🍂
عصرانه ی من
همین لبخندهای یواشڪی توست
ڪه ریزریز می شود، بر لبانت
به ڪامم شهد می ریزد
تا با نگاهم تو را تا به آخر ببلعم
این عشق در رگ های من
پخش می شود
تمام شریان هایم را
به خودت گره زده ای

#عرفان_یزدانی
دیدگاه ها (۰)

چهره ی تمام مردم تو را و چهره ی توهمه چیز را به یادم می آورد...

🍂قلب تو باغچه ی کوچکی ست با گلهای زیبای عشق که من هر قدر بیش...

نگذار کسی بداند ما چه جوری همدیگر را دوست داریم،نگذار کسی بف...

یاد آن شبکه دلش را به دلمداد بخیر...!#زینب_محمدی🍂

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱0

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط