عصبانیت سردار سلیمانی پس از دیدار با هاشمی رفسنجانی
عصبانیت #سردار_سلیمانی پس از دیدار با #هاشمی_رفسنجانی
#حاج_صادق_آهنگران در بخشی از خاطراتش به احضار #حاج_قاسم توسط #هاشمی رفسنجانی خبر داده و نوشته است: سال ۱۳۶۶؛ درست زمانی که حضرت #امام فرمود: «جنگ مساله ی اصلی است»؛ در قرارگاه زمزمه ای بین فرماندهان جریان داشت که بعضی از مسئولین از جمله آقای «هاشمی رفسنجانی » آن طور که باید و شاید، طالب ادامه جنگ تا حصول نهایی نیستند و دنبال آتش بس و هم آوردن سروته ماجرا هستند؛ البته شاید این آقایان برای خود دلیل هم داشتند و این احتمال را می دادند که نیروهای ایرانی نتوانند از دشمنی که تمامی استکبار جهانی پشت سر او بود برآیند؛ اما به هر ترتیب؛ هم زمان با آن رهنمود #امام_خمینی صلح طلبی در عملکرد این حضرات نمود عینی داشت.
یک روز به اتفاق تنی چند از فرماندهان در قرار گاه بودیم؛ که «#قاسم_سلیمانی » فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان؛ توسط آقای هاشمی احضار شد تا گزارشی درباره وضعیت جنگ بدهد.
وقتی قاسم سلیمانی از پیش آقای #رفسنجانی برگشت؛ به شدت در هم و نطقش کور شده بود؛ ناراحتی در چهره اش موج می زد. از او پرسیدم : «چی شده آقا قاسم؛ ناراحتی ؟» از شدت غضب؛ چهره اش برافروخته شده بود. پس از چند لحظه گفت: «از من خواستن گزارشی از مشکلات جنگ بدم؛ وقتی گزارشم رو دادم ؛ آقای هاشمی گفت: شما بیا همین صحبت ها رو به امام بگو؛ ایشون از شما که داخل متن جنگ هستین؛ بهتر قبول می کنن که صلح رو بپذیریم.» این مساله باعث شده بود که قاسم سلیمانی متوجه منظور آقای هاشمی بشود و بابت آن؛ خون خودش را می خورد. ناگفته نماند این قضیه مربوط به مقطعی از جنگ است که هنوز هیچ صحبتی از قبول قطعنامه و آتش بس در میان نبود.
#سردار_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#حاج_قاسم
#حاج_صادق_آهنگران در بخشی از خاطراتش به احضار #حاج_قاسم توسط #هاشمی رفسنجانی خبر داده و نوشته است: سال ۱۳۶۶؛ درست زمانی که حضرت #امام فرمود: «جنگ مساله ی اصلی است»؛ در قرارگاه زمزمه ای بین فرماندهان جریان داشت که بعضی از مسئولین از جمله آقای «هاشمی رفسنجانی » آن طور که باید و شاید، طالب ادامه جنگ تا حصول نهایی نیستند و دنبال آتش بس و هم آوردن سروته ماجرا هستند؛ البته شاید این آقایان برای خود دلیل هم داشتند و این احتمال را می دادند که نیروهای ایرانی نتوانند از دشمنی که تمامی استکبار جهانی پشت سر او بود برآیند؛ اما به هر ترتیب؛ هم زمان با آن رهنمود #امام_خمینی صلح طلبی در عملکرد این حضرات نمود عینی داشت.
یک روز به اتفاق تنی چند از فرماندهان در قرار گاه بودیم؛ که «#قاسم_سلیمانی » فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان؛ توسط آقای هاشمی احضار شد تا گزارشی درباره وضعیت جنگ بدهد.
وقتی قاسم سلیمانی از پیش آقای #رفسنجانی برگشت؛ به شدت در هم و نطقش کور شده بود؛ ناراحتی در چهره اش موج می زد. از او پرسیدم : «چی شده آقا قاسم؛ ناراحتی ؟» از شدت غضب؛ چهره اش برافروخته شده بود. پس از چند لحظه گفت: «از من خواستن گزارشی از مشکلات جنگ بدم؛ وقتی گزارشم رو دادم ؛ آقای هاشمی گفت: شما بیا همین صحبت ها رو به امام بگو؛ ایشون از شما که داخل متن جنگ هستین؛ بهتر قبول می کنن که صلح رو بپذیریم.» این مساله باعث شده بود که قاسم سلیمانی متوجه منظور آقای هاشمی بشود و بابت آن؛ خون خودش را می خورد. ناگفته نماند این قضیه مربوط به مقطعی از جنگ است که هنوز هیچ صحبتی از قبول قطعنامه و آتش بس در میان نبود.
#سردار_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#حاج_قاسم
۱.۲k
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.