part 14
part 14
_زبان جونگ کوک رفتم طبقه ی بالا و حتما ات تو اتاق نیس و قدمامو سریع تر کردم و در و با شتاب باز کردم معلومه نبود باید امشب نشونش میدادم که باید ازم بترسه و نباید راحت بگیره .....
زبان ت ویو
رفتم و دیدم کوک توی اتاقه آخه در اتاق باز بود و روی تخت نشسته بود و پاهاشو باز کرد بود معلوم بود عصبی بود اما آخه از اون دختره عصبانیه چرا باید روی سر من خالی کنه .. رفتم توی اتاق . آروم در رو بستم و
+ارباب ... من
_خفه شو مگه من بهت نگفتم توی اتاق بمون
جای نرو هااا از کی تا حالا خودت برای خودت تصمیم میگیری من اربابتم و تو عروسک و برده ی منی !!!!
+اما من برده ی تو نیستم درسته شما پولدارا پول های زیادی دارین پس فکر نکنین ما آدما فقیر باید برای شما کار کنیم و بردگی کنیم
من دیگه خسته شدم چقدر باید غرورم لهه بشه و تو فقط و فقط بخوای بهم تهمت بزنی ها (داد)
نمیدونم این جرعت چه جوری آورده بودم فقط داد میزدم ...... اومد نزدیکم و آروم لبمو بوسید و گفت
_هیس برو روی تخت
+فهمیدم میخواست چیکار کنه نیاز رو توی چشماش میدیدم که گفتم کوک نه لطفا من نمیتونم نمیشه خواهش میکنم
که حرفم قطع شد اتاق خیلی بزرگ بود منو روی شونه هاش انداخت و به سمت تخت رفت
.......
خب بچه ها من این چهارتا پارت رو برای یه بیبی خوشگلم گذاشتم و بدون شرط بود و چهارتا رو گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد و بیبی امیدوارم توهم خوشت بیاد و
شرط های پارت بعد
۴۰لایک
۱۰ کامنت
۵فالو 🥺💜✨
_زبان جونگ کوک رفتم طبقه ی بالا و حتما ات تو اتاق نیس و قدمامو سریع تر کردم و در و با شتاب باز کردم معلومه نبود باید امشب نشونش میدادم که باید ازم بترسه و نباید راحت بگیره .....
زبان ت ویو
رفتم و دیدم کوک توی اتاقه آخه در اتاق باز بود و روی تخت نشسته بود و پاهاشو باز کرد بود معلوم بود عصبی بود اما آخه از اون دختره عصبانیه چرا باید روی سر من خالی کنه .. رفتم توی اتاق . آروم در رو بستم و
+ارباب ... من
_خفه شو مگه من بهت نگفتم توی اتاق بمون
جای نرو هااا از کی تا حالا خودت برای خودت تصمیم میگیری من اربابتم و تو عروسک و برده ی منی !!!!
+اما من برده ی تو نیستم درسته شما پولدارا پول های زیادی دارین پس فکر نکنین ما آدما فقیر باید برای شما کار کنیم و بردگی کنیم
من دیگه خسته شدم چقدر باید غرورم لهه بشه و تو فقط و فقط بخوای بهم تهمت بزنی ها (داد)
نمیدونم این جرعت چه جوری آورده بودم فقط داد میزدم ...... اومد نزدیکم و آروم لبمو بوسید و گفت
_هیس برو روی تخت
+فهمیدم میخواست چیکار کنه نیاز رو توی چشماش میدیدم که گفتم کوک نه لطفا من نمیتونم نمیشه خواهش میکنم
که حرفم قطع شد اتاق خیلی بزرگ بود منو روی شونه هاش انداخت و به سمت تخت رفت
.......
خب بچه ها من این چهارتا پارت رو برای یه بیبی خوشگلم گذاشتم و بدون شرط بود و چهارتا رو گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد و بیبی امیدوارم توهم خوشت بیاد و
شرط های پارت بعد
۴۰لایک
۱۰ کامنت
۵فالو 🥺💜✨
۴۷.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.