همه ی ما یک روزهای لعنتی ای در زندگیمان داریم
همهی ما یک #روزهای لعنتیای در زندگیمان داریم
روزی که جواب #کنکورمان آمد
روزی که با #بهترینمان دعواکردیم
روزی که به اجبار #ترک شدیم
یا روزی که #ترکمان کردند
و درهمهاینها یک اتفاق مشترک افتاد...#دلمان شکست...
همهی ما #روزهایی داریم که از #تصور تکرار دوبارهاش #جان میدهیم و میخواهیم هرچه زودتر #فراموشش کنیم...
نسبت #لعنتی بودنش با حفظ دقیقتر روز و ساعت و دقیقهاش در ذهنمان ارتباط مستقیم دارد...
روزهایی که چه بخواهیم چه نخواهیم برایش هفتهگرد و ماهگرد و سالگرد میگیریم و نمیتوانیم فراموشش کنیم...
و هرچه از دست یادآوریش به کار و تفریح و ....
#فرار کنیم باز گیرمان میآورد،یقهیمان را میگیرد و میگوید:دالی!دیدی نمیتوانی از #خاطرهی لعنتیام دربروی!
و مثلا میگوید امروز سه شنبه استها و همین کافیست برای شروع #بدقلقیهایمان
زن و مرد و پیر و جوان هم ندارد...
و مثل #مرگ شتری است که دم در خانهی همه میخوابد!
گاها از قبل انتظارش را میکشیدیم...
و گاها آنقدر از اتفاق افتادنش #حالمان بد میشود که پرچم سرزمین قلب را نیمه به احتزاز در میآوریم و تا مدتها پارچههای #سیاه را از در و دیوار دل برنمیداریم....
اینهارا گفتم که اگر روزی
کسی را دیدی
که در #لعنتیترین روزهای زندگیش بود
ساده از کنارش نگذر
برایش چای بریز
و #بنشین پای دردِ دلش
شاید برای کم شدن شدت #خرابی حالش همین بس باشد...!
روزی که جواب #کنکورمان آمد
روزی که با #بهترینمان دعواکردیم
روزی که به اجبار #ترک شدیم
یا روزی که #ترکمان کردند
و درهمهاینها یک اتفاق مشترک افتاد...#دلمان شکست...
همهی ما #روزهایی داریم که از #تصور تکرار دوبارهاش #جان میدهیم و میخواهیم هرچه زودتر #فراموشش کنیم...
نسبت #لعنتی بودنش با حفظ دقیقتر روز و ساعت و دقیقهاش در ذهنمان ارتباط مستقیم دارد...
روزهایی که چه بخواهیم چه نخواهیم برایش هفتهگرد و ماهگرد و سالگرد میگیریم و نمیتوانیم فراموشش کنیم...
و هرچه از دست یادآوریش به کار و تفریح و ....
#فرار کنیم باز گیرمان میآورد،یقهیمان را میگیرد و میگوید:دالی!دیدی نمیتوانی از #خاطرهی لعنتیام دربروی!
و مثلا میگوید امروز سه شنبه استها و همین کافیست برای شروع #بدقلقیهایمان
زن و مرد و پیر و جوان هم ندارد...
و مثل #مرگ شتری است که دم در خانهی همه میخوابد!
گاها از قبل انتظارش را میکشیدیم...
و گاها آنقدر از اتفاق افتادنش #حالمان بد میشود که پرچم سرزمین قلب را نیمه به احتزاز در میآوریم و تا مدتها پارچههای #سیاه را از در و دیوار دل برنمیداریم....
اینهارا گفتم که اگر روزی
کسی را دیدی
که در #لعنتیترین روزهای زندگیش بود
ساده از کنارش نگذر
برایش چای بریز
و #بنشین پای دردِ دلش
شاید برای کم شدن شدت #خرابی حالش همین بس باشد...!
۲.۷k
۰۸ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.