مجلس میهمانی بود

مجلس میهمانی بود......

پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود...
اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد.....
و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت...
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده.....
به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:

پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!

پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود.....

مواظب قضاوتهایمان باشیم....
دیدگاه ها (۱۱)

أللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم واهلک عدوهم من الجن و...

أللهم عجل لولیک الفرج*

استاد فاطمي نيا، درباره معيار شادي و خوشحالي فرموده اند: فرض...

*سلام دوستان لحظاتتون خوش*چه زیبا و بجاست که برای سلامتی و ط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط