مژدگانی بده عباس که خواهـر آمد
مژدگانی بده عباس که خواهـر آمد
خاطر آسوده که با چادر و معجر آمد
قافله همره خود مشکــِ پرآب آورده
جرعه جرعه غم و اندوه ربابــ آورده
بسپارید که در علقمه هرگـــز نرود
وای اگر شکوه او پیش ابالفضل رود
آه بانو ... ز چه رو قافلهات کم دارد
بعد از آن شام سیه اشک دمادم دارد
نکند دختری که بود شبیه زهــــرا
جای مانده است در آن شام بــــلا
خاطر آسوده که با چادر و معجر آمد
قافله همره خود مشکــِ پرآب آورده
جرعه جرعه غم و اندوه ربابــ آورده
بسپارید که در علقمه هرگـــز نرود
وای اگر شکوه او پیش ابالفضل رود
آه بانو ... ز چه رو قافلهات کم دارد
بعد از آن شام سیه اشک دمادم دارد
نکند دختری که بود شبیه زهــــرا
جای مانده است در آن شام بــــلا
۱.۳k
۳۰ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.