یک تنگ است

ﺩﻟﻢ
ﺑﺮﺍﮮ یک ﻧﻔﺮ تنگ است
خیلـﮯ وقت است
ﻧـہ ﻣـﮯ دﺍﻧﻢ چہ میکند
ﻧـہ ﻣـﮯ ﺩﺍﻧﻢ ﺍکنون کجاست
ﺣﺘـﮯ
ﺧﺒﺮﮮ
ﺍﺯ ﻏــﻢ ﻭ ﺷـﺎﺩﮮ ﺍﺵ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﻟﺒﺨﻨـﺪﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﺮفتہ ﺍﻡ
ﻋﻄﺮ ﺗﻨﺶ ﺭﺍ ﻧﻤـﮯ ﺩﺍﻧﻢ
ﻓﻘﻂ ﻣـﮯ ﺩﺍﻧﻢ
نیست ﻭ ﺑﺎید ﺑﺎﺷد
روحــــــــــٺ شـــــاد مامانیـمಥ⌣ಥ
دیدگاه ها (۹)

سرد شده ام...سرد سـردنمیدانم شاید...دق کرده ام...کسی چه میدا...

•#مَـغّـزِ مَـن وَقـتـٓیْ رَدٰ دآد کِـه:هـوْرّمـونِ شـآدی #ت...

| ہر چے بُزرگ ٺر میشیم|عیدآ برآموݩ بے ذوق ٺر میشݩ

یک ''زن''...سایه بر سر نمیخواهد⇦تکیه گاه میخواهدفرمانده نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط