جانم فدای آن بنایی که نداری

جانم فدای آن بنایی… که نداری
قربان آن گل‌دسته‌هایی… که نداری

هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
دلتنگی گنبدطلایی… که نداری

باب‌الرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد باب‌المجتبایی… که نداری

قالیچه‌ی ارثیه‌ی مادر بزرگم
نذر تو و صحن و سرایی… که نداری

من هر شب جمعه سلامی می‌دهم به
شش‌گوشه‌ی کرببلایی… که نداری

ما سینه‌زن‌هایت حسن کم گفته‌ایم آه
در مجلس دارالبکایی… که نداری

دردی که داری در خودت می‌ریزی آقا
حق می‌دهم درد آشنایی… که نداری
دیدگاه ها (۳)

کریم کاری به جز جود و کرم ندارهآقام تو مدینه است ولی حرم ندا...

ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺴﻦ ﻭ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺑﯽ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﯾﺪﻡﮔﻔﺘﻢ ﺣﺴﻦ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺑﯽ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺩﯾﺪﻡ...

چقدر آخر این ماه سخت و سنگین استتمام آسمان و زمین بی قرار و ...

یاغریب امام حسن(ع)...هر که بشنیده صدای مجتبی(ع) . . . تا ابد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط