دیگری نیست

دیگری نیست
که مهر تو در او شاید بست

چاره بعد از تو ندانیم
به جز تنهایی

#سعدی
دیدگاه ها (۷)

اگر به لطف بخوانی وگر به جور برانیتو پادشاهی و ما بنده توایم...

بی‌درد وا نشد دلِ غفلت گرفته‌امقُفلی که زنگ بست، شکستنْ کلید...

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوستحرامم باد اگر من جان ...

نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماندهمه اسمند و تو جسمی همه ...

دست تو شاید تنها دستی باشد که دیگری برای برخاستن می‌شناسد ..

باعشق تو بی‌نیازم از هرچه که هستوبا عشق تو چاره سازمهرآنچه ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط