بسم رب الشهدا و الصدیقین
بسم رب الشهدا و الصدیقین
به مناسبت سالگرد شهادت شهید شیرودی
داستانی کوتاه از شهید شیرودی
اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.
خلبانی متعهد
شهید شیرودی در سال 1351 وارد دوره مقدماتی آموزش خلبانی شد و پس از مدتی برای گذراندن دوره کامل به پادگان هوانیروز اصفهان منتقل شد. او با پایان دوره آموزش هلیکوپتر کبری به عنوان خلبان به استخدام ارتش درآمد. خلبانی متعهد، مسلمان، عاشق مردم مظلوم و ستمدیده، مقلد امام خمینی(ره) و طاغوت ستیز. یکبار در مانوری که قرار شده بود یکی از اعضاء خاندان طاغوت هم در آن شرکت کند، شهید شیرودی تصمیم گرفت با هیلکوپتر خود به جایگاه بزند تا با این عملش، ضمن شهید شدن، آن عضو ناپاک پهلوی را از روی زمین بردارد. اما این مانور هرگز برگزار نشد و شهید شیرودی نتوانست به مقصود خودش برسد.
یه وانت گلوله
در بهار 1358 خبری میرسد که عدهای ضد انقلاب در ارتفاعات «گهواره» در غرب تجمع کردهاند و قصد حمله به اسلامآباد را دارند.
تیم آتشی مرکب از سه فروند هیلکوپتر کبری و یک فروند هیلکوپتر نجات به سمت منطقه موردنظر حرکتی میکنند. رهبری تیم آتش را شهید کشوری به عهده داشت. در حین عملیات ناگهان صدای شیرودی میآید که «آخ سوختم، آخ» همه هراسان از اینکه شیرودی را زدند، می خواستند منطقه را ترک کنند که صدای خنده شیرودی همه را میخکوب میکند. او در جواب سوالات خلبانان می گوید: «هیچی نشده، ناراحت نباشید، یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسم. خیلی داغه نمیتونم راحت بشینم.» عملیات با انهدام انبار مهمات و کشتن اشرار به پایان رسید. در بازگشت شهید کشوری به شیرودی می گوید: «راستی حالت چطوره، اون گلوله چی شد.»
شیرودی می گوید: «فکر کنم دیگه غیب شده باشه.» کشوری می گوید: «پیدایش کند، یادگاری خوبیه» که شیرودی با خنده می گوید: «اگه می خواستم گلولههایی را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم، تا الان حداقل یه وانت گلوله باید داشته باشم.»
خاک
تا قبل از جنگ، من برای خاک هیچ ارزش قائل نبودم و همیشه میگفتم هیچ وقت برای خاک نخواهم جنگید. اما حالا یک مشت خاک این منطقه، به خاطر حفظ اسلام برای من عزیزترین چیز است. خاک این مناطق با خون شهدایی مانند کشوری و امثال اینها آغشته شده است.
ﻟﻄﻔﺎ ﺑﺎ ﺍﺷﺘﺮﺍڪ ﮔﺬﺍﺭﮮﺑـﮧ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭمطلب و لینک صفحه ڪﻤڪ ڪﻨﯿﺪ.کپی فقط با لینک صفحه بلامانع است
صفحه فرهنگی مذهبی بچه شیعه
http://line.me/ti/p/%40exu2771t
http://line.me/ti/p/%40exu2771t
تلگرام بچه شیعه
https://telegram.me/joinchat/A3M_xzucDavDm3hNLGU8fw
حضرت علی(ع):هر چیزی زکاتی دارد٬زکات علم یاد دادن به دیگران است. در ثواب نشر شریک باشید...
#شهدا
#شهید_شیرودی
به مناسبت سالگرد شهادت شهید شیرودی
داستانی کوتاه از شهید شیرودی
اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.
خلبانی متعهد
شهید شیرودی در سال 1351 وارد دوره مقدماتی آموزش خلبانی شد و پس از مدتی برای گذراندن دوره کامل به پادگان هوانیروز اصفهان منتقل شد. او با پایان دوره آموزش هلیکوپتر کبری به عنوان خلبان به استخدام ارتش درآمد. خلبانی متعهد، مسلمان، عاشق مردم مظلوم و ستمدیده، مقلد امام خمینی(ره) و طاغوت ستیز. یکبار در مانوری که قرار شده بود یکی از اعضاء خاندان طاغوت هم در آن شرکت کند، شهید شیرودی تصمیم گرفت با هیلکوپتر خود به جایگاه بزند تا با این عملش، ضمن شهید شدن، آن عضو ناپاک پهلوی را از روی زمین بردارد. اما این مانور هرگز برگزار نشد و شهید شیرودی نتوانست به مقصود خودش برسد.
یه وانت گلوله
در بهار 1358 خبری میرسد که عدهای ضد انقلاب در ارتفاعات «گهواره» در غرب تجمع کردهاند و قصد حمله به اسلامآباد را دارند.
تیم آتشی مرکب از سه فروند هیلکوپتر کبری و یک فروند هیلکوپتر نجات به سمت منطقه موردنظر حرکتی میکنند. رهبری تیم آتش را شهید کشوری به عهده داشت. در حین عملیات ناگهان صدای شیرودی میآید که «آخ سوختم، آخ» همه هراسان از اینکه شیرودی را زدند، می خواستند منطقه را ترک کنند که صدای خنده شیرودی همه را میخکوب میکند. او در جواب سوالات خلبانان می گوید: «هیچی نشده، ناراحت نباشید، یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسم. خیلی داغه نمیتونم راحت بشینم.» عملیات با انهدام انبار مهمات و کشتن اشرار به پایان رسید. در بازگشت شهید کشوری به شیرودی می گوید: «راستی حالت چطوره، اون گلوله چی شد.»
شیرودی می گوید: «فکر کنم دیگه غیب شده باشه.» کشوری می گوید: «پیدایش کند، یادگاری خوبیه» که شیرودی با خنده می گوید: «اگه می خواستم گلولههایی را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم، تا الان حداقل یه وانت گلوله باید داشته باشم.»
خاک
تا قبل از جنگ، من برای خاک هیچ ارزش قائل نبودم و همیشه میگفتم هیچ وقت برای خاک نخواهم جنگید. اما حالا یک مشت خاک این منطقه، به خاطر حفظ اسلام برای من عزیزترین چیز است. خاک این مناطق با خون شهدایی مانند کشوری و امثال اینها آغشته شده است.
ﻟﻄﻔﺎ ﺑﺎ ﺍﺷﺘﺮﺍڪ ﮔﺬﺍﺭﮮﺑـﮧ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭمطلب و لینک صفحه ڪﻤڪ ڪﻨﯿﺪ.کپی فقط با لینک صفحه بلامانع است
صفحه فرهنگی مذهبی بچه شیعه
http://line.me/ti/p/%40exu2771t
http://line.me/ti/p/%40exu2771t
تلگرام بچه شیعه
https://telegram.me/joinchat/A3M_xzucDavDm3hNLGU8fw
حضرت علی(ع):هر چیزی زکاتی دارد٬زکات علم یاد دادن به دیگران است. در ثواب نشر شریک باشید...
#شهدا
#شهید_شیرودی
۳.۱k
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.