ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند

ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند

کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند

در سایه های شب تو را تنها نوشتند

سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند

احساس پاکت را همه تکفیر کردند

محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند

هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند

در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند

زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد

مبنای این ویرانی ات کردند و رفتند...
دیدگاه ها (۱۵)

هیــــــــــــــــــــــــس !!!!!!! یواشتر از عشق...

خسته ام ؛ اما بخواهی تکیه گاهت می شوم بین تنهایی آدم ها پناه...

این چیست که چون دلهره افتاده به جانمحال همه خوب است- من اما ...

در " نقاشی هایم " تنهاییم را پنهان می کنم...در " نوشته هایم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط