تو یه روزه تابستونی مامانم نشسته رو مبل

تو یه روزهـ تابستونی مامانمـ نشستهـ رو مبلـ
صدای خندم خندهـ رو لبای مامانم میاره:)
خیره میشهـ تو‌چشآم میگه:
دیوونهـ قربون اون خندهای از ته دلت‍ برم‍:)
منم:
تخس تخس زل میزنم میگم:
مـ‍ـــامـــــان عآشـــقـــتم :)
مامانم میخنده میگه:
منم عاشقتم:(:
بعد میخنده..
بلـــند میخنده و خندش به هق هق تبدیل میشهـ
و واسه‍ دوباره شنیدن خندهام‍ فیلمو میزنه عقب:))
دیدگاه ها (۴)

مگہ منـ چیمـ از دخترایهـ۱۵سالهـ تو بهشتـ زهرا کمترهـ کهـ اون...

خآطِره هآ نَ میکُشَن نَ زِندہ میکُنَنبَلکہ مآنَند یِکـ بُمب ...

بَعضے وَقتآ:=]چَند صآعَت میرَݦ تو فِکڔ:]یہ جآیے میشینَم و:] ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط