به گوشه ای از سخنان بنیانگذار انقلاب اسلامی درباره غارتگر
به گوشهای از سخنان بنیانگذار انقلاب اسلامی درباره غارتگری و چپاولهای رضاخان پرداخته خواهد شد:
امام خمینی(ره) در سخنان به فرار رضاخان از ایران اشاره کرده و درباره کلاه بزرگ انگلیسیها سر رضاقلدر، میفرمایند:
"از اول اینها شروع کردند به بردن، رضاشاه جواهرات ایران را آن وقتی که میخواستند بیرونش کنند آن طوری که برای من نقل کردند از یک صاحب منصبی (یکی از آقایان نقل کرد از یک صاحب منصبی که همراه بوده است) وقتی رضاشاه را متفقین آمدند و بیرونش کردند، در این خلالی که میخواست برود چمدانهای جواهر را پر کرد. چمدانها را پر کردند از جواهرات ایران و راه افتادند که ببرند، منتها بین دریا (همان صاحب منصب نقل کرده بود) که با کشتی این آدم را میبردند یک جایی نگه داشتند و یک کشتی که آن شخص گفته بود مخصوص حمل حیوانات بوده است، آنها آوردند متصل کردند به این کشتی و به او گفتند تو برو توی آن کشتی لکن همانجا چمدانها را برداشتند و انگلیسها بردند، تمام شد. آن زمان او این کار را کردند غیر از آنهایی که دزدیده بود و برده بود.
"چه مامور مالیه بود چه مامور حکومت بود، مامورین هم وقتی میرفتند مردم را عذاب میکردند"
امام خمینی(ره) در ادامه سخنانشان؛ به ظلم گماردگان رضاچلغوز و دریافت مبالغ غیرمنصفانه به عنوان مالیات پرداخته و میافزایند:
"حتی روسای مالیه وقتی که در آن وقت که من بچه بودم و در آن طرف ها بودم رئیس مالیهاش هم حراص بود نسبت به مردم و (را) چه میکرد و از ژاندارمری مثلا چه میکرد تا از مردم به زور چیز میگرفت، به زور نه اینکه همان مالیات را مالیات و غلق باصطلاح آن وقت که مالیات میگرفت و مامور هم غلق میخواهد و آنجا هم باید برود وقتی که وارد میشود باید آن کسی که به او وارد شد کدخدای ده چه بکند و چی برایش بیاورد. چه مصیبت هایی مردم داشتند از دست همین کسانی که به عنوان ماموریت، چه مامور مالیه بود چه مامور حکومت بود، مامورین هم وقتی میرفتند مردم را عذاب میکردند".
من که از اول مسائل یادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم که در بین راه ها ملحق شدید، زمان این شاه را درک کردهاید، از آن وقت که چشمتان را باز کردید، اختناق بود، زحمت بوده، گرفتاری بوده، توی حبس بوده، تبعید بوده، از این مسائل بوده، گرفتاری های دیگری که چپاول بوده، همه چیز شما را بردهاند اینها، جواهرات که پشتوانه این مملکت بوده، یک مقداریش را رضاشاه برد و انگلیسی ها در بین راه از دستش گرفتند و بردند و یک مقداریش (را) ایشان حمل کرد و برد.
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی با اشاره به فقر شدید رضاخان قبل از رسیدن به حکومت، داستان ثروتمند شدن رضاقلدر را اینگونه بیان میکنند:
"پدر ایشان وقتی که کودتا کرد هیچ نداشت، یک سرباز بود صفرالید. وقتی که سلطه پیدا کرد بر این مملکت شروع کرد املاک مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملکت ما، مازندران، بهترین املاک سرسبز ما با فشارهای او و عمال او به قباله او به زور در آمدهاند و بسیاری از کسانی که مالک بودند یا از روحانیتی که در این امر یک نظری میدادند اینها را میگرفتند و به حبس میبردند و گاهی میکشتند".
"رضاخان که آمد در این اراک بوده، رضاخان و یک سربازی، یک همچو چیزی بوده، آنجا شرح حال خودش را برای اینها نقل کرد، خودش نقل کرده است که من در اراک بودم و ماهی نمیدانم چقدر داشتیم و ما، هی دنبال این بودیم که اول ماه این را دست ما بدهند ما زندگیمان را بکنیم، ماهی هفت تومان، چقدر، چیز کمی بوده، این در آن گفتگویش که در آن وقت با وزرای خودش صحبت میکرده این را، قصه گفته این را، پس رضاخان خودش گفته که ما هیچ نداشتیم. همه ما میدانیم که یک آدم مجهولی بود و نه مالک بود و نه عرض میکنم کاسب بود و نه تاجر بود".
اگر یک آدمی که هیچ ندارد حالا اینها را دارد، خوب، از او میپرسیم از کجا آورده بود.
"هیچ اینها نبود، این در این حال آمد اینجا و بسیاری از شما شاید یادتان باشد و اکثرتان یادتان نیست که وقتی رضاشاه آمد اینجا هیچ نداشت، مازندران یا شمال را هر جایی که توانست این املاک را گرفت، خوب البته بعدش دیگر نتوانستند نگه دارند، آنها بعدش، بعدَ ایشان نتوانست نگه دارد، ایشان هم وارث یک آدمی است که هیچ چیز نداشته، حقوق سلطنتی هم که به زور، بیخود میبرده است، برای اینکه سلطان قانونی نبوده است".
"من مکررا این را ارشادش کردم، این قانونی نبوده است، آن حقوق سلطنتی هم ببینید چقدر بوده است، خرج ایشان چقدر بوده، حقوقش چقدر بوده حساب کنید ببینید که این اموال که الان در خارج دارد، اینکه در بانک های همه جا، تقریبا در بانک ها دارد، در سوئیس دارد، در جاهای دیگر دارد، اگر طلب دارد واقعا، خوب، به او بدهند و اگر یک آدمی که هیچ ندارد حالا اینها را دارد، خوب، از او میپرسیم
امام خمینی(ره) در سخنان به فرار رضاخان از ایران اشاره کرده و درباره کلاه بزرگ انگلیسیها سر رضاقلدر، میفرمایند:
"از اول اینها شروع کردند به بردن، رضاشاه جواهرات ایران را آن وقتی که میخواستند بیرونش کنند آن طوری که برای من نقل کردند از یک صاحب منصبی (یکی از آقایان نقل کرد از یک صاحب منصبی که همراه بوده است) وقتی رضاشاه را متفقین آمدند و بیرونش کردند، در این خلالی که میخواست برود چمدانهای جواهر را پر کرد. چمدانها را پر کردند از جواهرات ایران و راه افتادند که ببرند، منتها بین دریا (همان صاحب منصب نقل کرده بود) که با کشتی این آدم را میبردند یک جایی نگه داشتند و یک کشتی که آن شخص گفته بود مخصوص حمل حیوانات بوده است، آنها آوردند متصل کردند به این کشتی و به او گفتند تو برو توی آن کشتی لکن همانجا چمدانها را برداشتند و انگلیسها بردند، تمام شد. آن زمان او این کار را کردند غیر از آنهایی که دزدیده بود و برده بود.
"چه مامور مالیه بود چه مامور حکومت بود، مامورین هم وقتی میرفتند مردم را عذاب میکردند"
امام خمینی(ره) در ادامه سخنانشان؛ به ظلم گماردگان رضاچلغوز و دریافت مبالغ غیرمنصفانه به عنوان مالیات پرداخته و میافزایند:
"حتی روسای مالیه وقتی که در آن وقت که من بچه بودم و در آن طرف ها بودم رئیس مالیهاش هم حراص بود نسبت به مردم و (را) چه میکرد و از ژاندارمری مثلا چه میکرد تا از مردم به زور چیز میگرفت، به زور نه اینکه همان مالیات را مالیات و غلق باصطلاح آن وقت که مالیات میگرفت و مامور هم غلق میخواهد و آنجا هم باید برود وقتی که وارد میشود باید آن کسی که به او وارد شد کدخدای ده چه بکند و چی برایش بیاورد. چه مصیبت هایی مردم داشتند از دست همین کسانی که به عنوان ماموریت، چه مامور مالیه بود چه مامور حکومت بود، مامورین هم وقتی میرفتند مردم را عذاب میکردند".
من که از اول مسائل یادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم که در بین راه ها ملحق شدید، زمان این شاه را درک کردهاید، از آن وقت که چشمتان را باز کردید، اختناق بود، زحمت بوده، گرفتاری بوده، توی حبس بوده، تبعید بوده، از این مسائل بوده، گرفتاری های دیگری که چپاول بوده، همه چیز شما را بردهاند اینها، جواهرات که پشتوانه این مملکت بوده، یک مقداریش را رضاشاه برد و انگلیسی ها در بین راه از دستش گرفتند و بردند و یک مقداریش (را) ایشان حمل کرد و برد.
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی با اشاره به فقر شدید رضاخان قبل از رسیدن به حکومت، داستان ثروتمند شدن رضاقلدر را اینگونه بیان میکنند:
"پدر ایشان وقتی که کودتا کرد هیچ نداشت، یک سرباز بود صفرالید. وقتی که سلطه پیدا کرد بر این مملکت شروع کرد املاک مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملکت ما، مازندران، بهترین املاک سرسبز ما با فشارهای او و عمال او به قباله او به زور در آمدهاند و بسیاری از کسانی که مالک بودند یا از روحانیتی که در این امر یک نظری میدادند اینها را میگرفتند و به حبس میبردند و گاهی میکشتند".
"رضاخان که آمد در این اراک بوده، رضاخان و یک سربازی، یک همچو چیزی بوده، آنجا شرح حال خودش را برای اینها نقل کرد، خودش نقل کرده است که من در اراک بودم و ماهی نمیدانم چقدر داشتیم و ما، هی دنبال این بودیم که اول ماه این را دست ما بدهند ما زندگیمان را بکنیم، ماهی هفت تومان، چقدر، چیز کمی بوده، این در آن گفتگویش که در آن وقت با وزرای خودش صحبت میکرده این را، قصه گفته این را، پس رضاخان خودش گفته که ما هیچ نداشتیم. همه ما میدانیم که یک آدم مجهولی بود و نه مالک بود و نه عرض میکنم کاسب بود و نه تاجر بود".
اگر یک آدمی که هیچ ندارد حالا اینها را دارد، خوب، از او میپرسیم از کجا آورده بود.
"هیچ اینها نبود، این در این حال آمد اینجا و بسیاری از شما شاید یادتان باشد و اکثرتان یادتان نیست که وقتی رضاشاه آمد اینجا هیچ نداشت، مازندران یا شمال را هر جایی که توانست این املاک را گرفت، خوب البته بعدش دیگر نتوانستند نگه دارند، آنها بعدش، بعدَ ایشان نتوانست نگه دارد، ایشان هم وارث یک آدمی است که هیچ چیز نداشته، حقوق سلطنتی هم که به زور، بیخود میبرده است، برای اینکه سلطان قانونی نبوده است".
"من مکررا این را ارشادش کردم، این قانونی نبوده است، آن حقوق سلطنتی هم ببینید چقدر بوده است، خرج ایشان چقدر بوده، حقوقش چقدر بوده حساب کنید ببینید که این اموال که الان در خارج دارد، اینکه در بانک های همه جا، تقریبا در بانک ها دارد، در سوئیس دارد، در جاهای دیگر دارد، اگر طلب دارد واقعا، خوب، به او بدهند و اگر یک آدمی که هیچ ندارد حالا اینها را دارد، خوب، از او میپرسیم
۴۹۹
۲۰ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.