جوان که بودم می خواستم دنیا را عوض کنم. نشد، دنیا مرا عوض
جوان که بودم میخواستم دنیا را عوض کنم. نشد، دنیا مرا عوض کرد، پیر و پفیوز و مچاله شدهام. یک روزی به عشق آفتاب از خواب بیدار میشدم و روشنایی را که میدیدم روحم سبز میشد. حالا دلم نمیخوهد از خواب بیدار شوم. روحم خواب آلود و خسته است. مثل اینکه نمیتواند سر پا بایستد. بیمار بستری است. بگذاریم بخوابد.
#شاهرخ_مسکوب #عکس_نوشته
#شاهرخ_مسکوب #عکس_نوشته
۹۳۴
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.