شهر بی مستی شدم، می خانه هایم گم شده
شهر بیمستی شدم، میخانههایم گم شده
عشق، گنجی بود در ویرانههایم، گم شده
قبل تو در پیلهام دنیای خوبی داشتم
پیله پوسید و پر پروانههایم گم شده
هر مسافر جادهای میبرد در آغوش خود
مقصدی در هر یک از پایانههایم گم شده
خواستی حل کن مرا، اما سوالی هم نپرس
جدولی هستم که کلِ خانههایم گم شده
مثل یک کودک، تو را چون قصه باور داشتم
کو پریِ آبیِ افسانههایم... گم شده
از درونم رد شدی مثل نخ تسبیح که
تا ببری من تمام دانههایم گم شده
عشق، گنجی بود در ویرانههایم، گم شده
قبل تو در پیلهام دنیای خوبی داشتم
پیله پوسید و پر پروانههایم گم شده
هر مسافر جادهای میبرد در آغوش خود
مقصدی در هر یک از پایانههایم گم شده
خواستی حل کن مرا، اما سوالی هم نپرس
جدولی هستم که کلِ خانههایم گم شده
مثل یک کودک، تو را چون قصه باور داشتم
کو پریِ آبیِ افسانههایم... گم شده
از درونم رد شدی مثل نخ تسبیح که
تا ببری من تمام دانههایم گم شده
۹۷۰
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.