هر روز تو مروانهمه را راه مانداختهرکس با سلاح سازما

هر روز توي مريوان،همه را راه مي‌انداخت؛هرکس با سلاح سازماني خودش. از کوه مي‌رفتيم بالا. بعد بايد از آن بالا روي برف ها سر مي‌خورديم پايين.
اين آموزشمان بود. پايين که مي‌رسيديم، خرما گرفته بود دستش،به تک تک بچه ها تعارف مي‌کرد. خسته نباشيد مي‌گفت.
خرما تعارفم کرد.گفتم«مرسي.»
گفت«چي گفتي؟»
ـ گفتم مرسي.
ظرف خرما را داد دست يکي ديگر.گفت«بخيز.»
هفت ـ هشت متر سينه خيز برد.
گفت«آخرين دفعه‌ت باشه که اين کلمه رو مي‌گي.»

#حاج_احمدمتوسلیان
دیدگاه ها (۱۶)

مهدے جان!هر زمان که مے گوییم "العجل یا مولای یا صاحب الزمان"...

ثبت نام #مدافعین حرمصفحه ی ثبت نام#مدافعان_حرم

بسم رب الهادی(علیه السلام)به منظور مقابله با فضای حاکم در فض...

بسم رب الهادی(علیه السلام)به منظور مقابله با فضای حاکم در فض...

) ظهور ازدواج (✿⁠)⁩(♡)پارت ۲۸۲ (⁠♡) هنوز بی پرده و رك.. فرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط