≪زیبای من ≫
≪زیبای من ≫
P.t 2
رسیدیم کافه که دیدیم یونجا و تهیونگ نشستن و یه دختر هم اونجاس و هی داره خودش به تهیونگ نزدیک میکنه، یونبیول یه نگاهی به من کرد که دارم حرص میخورم گف اروم باش ببینیم قضیه چیه و به خودت نیار
گفتم باشه و با بیخیالی رفتیم داخل
یونجا ما رو دید دستش رو بلند کرد و به ما اشاره کرد که بریم اونجا
یونجا: هایی دخترا
تهیونگ:خوش اومدین
یونبیول:ممنون
یونجا :خوش اومدی عشقم
یونبیول: ممنون پاستیلِ پشمکیم
ا. ت: وایی دوباره شروع کردن
یونجا:خیلی حسودی 😂😂
ته: 😂😂
یونبیول: خو راس میگه حوسوده😂
یونبیول:خب نمیخواد این خانم رو معرفی کنید؟
تهیونگ: اوو یادم رفت
تهیونگ:جولیا دختر عموی منه که تو انگلیس بزرگ شده
یونبیول: میتونه به زبون ما حرف بزنه؟
ته: اره
جولیا: از اشنایی تون خوشبختم
یونبیول: منم همین طور
ا. ت : منم *خیلی سرد گفتی*
ته: گارسون
گارسون: بفرمایید
ته : هرچی دارید بیارید
جولیا : عزیزم چجوری همش رو بخوریم؟
یونبیول:عزیزم؟؟؟
یونبیول: مگه باهم رابطه دارید
ته: نه چطور *با نگرانی که ا. ت بد برداشت نکنه *
جولیا: من ته رو دوست دارم اما اون یکی دیگه رو
ا. ت : مطمعنم که جولیا نمی دونه ما با هم رابطه داشتیم مگر نه اینو نمی گفت معلومه دختره خوبیه( تو دلش)
(راستی عکس جولیا اسلاید دوم)
یونجا: ا. ت تو چرا هیچی نمیگی؟
ا. ت: چطور؟
یونجا: همین جوری
ا. ت : من میرم WC
یونبیول: اوک منم میام
*تو WC*
یونبیول: دختر خوبی به نظر می رسه
ا. ت : اهم
*با گوشیش زنگ میزنه *
یونبیول: به کی زنگ میزنی؟
ا. ت : فلیکس
یونبیول: فلیکس چرا
ا. ت : میخوام حرص تهیونگ رو دربیارم
یونبیول:وای دختر تو دیگه کی هستی😂
ا. ت: اون دختر عموش رو میاره منم کسی که ازش متنفر رو میارم 😎
فلیکس: الو ا. ت
ا. ت : الو سلام فلیکس خوبی
فلیکس: خوبم ممنون تو خوبی
ا. ت : منم خوبم کجایی
فلیکس: خونه
ا. ت: پاشو بیا کافه گانگم جو
فلیکس: اوکی اومدم
ا. ت: فقط فلیکس
فلیکس: جونم
ا. ت : میخوام حرص ته رو دربیارم اونجا خودت رو بهم نزدیک کن
فلیکس: باکمال میل 😁
ا. ت: خوبه پس میبینمت بایی
امیدوارم خوش تون بیاد 😃🦋
لایک کنید و کامنت بزارید پلیززززز 🥺
P.t 2
رسیدیم کافه که دیدیم یونجا و تهیونگ نشستن و یه دختر هم اونجاس و هی داره خودش به تهیونگ نزدیک میکنه، یونبیول یه نگاهی به من کرد که دارم حرص میخورم گف اروم باش ببینیم قضیه چیه و به خودت نیار
گفتم باشه و با بیخیالی رفتیم داخل
یونجا ما رو دید دستش رو بلند کرد و به ما اشاره کرد که بریم اونجا
یونجا: هایی دخترا
تهیونگ:خوش اومدین
یونبیول:ممنون
یونجا :خوش اومدی عشقم
یونبیول: ممنون پاستیلِ پشمکیم
ا. ت: وایی دوباره شروع کردن
یونجا:خیلی حسودی 😂😂
ته: 😂😂
یونبیول: خو راس میگه حوسوده😂
یونبیول:خب نمیخواد این خانم رو معرفی کنید؟
تهیونگ: اوو یادم رفت
تهیونگ:جولیا دختر عموی منه که تو انگلیس بزرگ شده
یونبیول: میتونه به زبون ما حرف بزنه؟
ته: اره
جولیا: از اشنایی تون خوشبختم
یونبیول: منم همین طور
ا. ت : منم *خیلی سرد گفتی*
ته: گارسون
گارسون: بفرمایید
ته : هرچی دارید بیارید
جولیا : عزیزم چجوری همش رو بخوریم؟
یونبیول:عزیزم؟؟؟
یونبیول: مگه باهم رابطه دارید
ته: نه چطور *با نگرانی که ا. ت بد برداشت نکنه *
جولیا: من ته رو دوست دارم اما اون یکی دیگه رو
ا. ت : مطمعنم که جولیا نمی دونه ما با هم رابطه داشتیم مگر نه اینو نمی گفت معلومه دختره خوبیه( تو دلش)
(راستی عکس جولیا اسلاید دوم)
یونجا: ا. ت تو چرا هیچی نمیگی؟
ا. ت: چطور؟
یونجا: همین جوری
ا. ت : من میرم WC
یونبیول: اوک منم میام
*تو WC*
یونبیول: دختر خوبی به نظر می رسه
ا. ت : اهم
*با گوشیش زنگ میزنه *
یونبیول: به کی زنگ میزنی؟
ا. ت : فلیکس
یونبیول: فلیکس چرا
ا. ت : میخوام حرص تهیونگ رو دربیارم
یونبیول:وای دختر تو دیگه کی هستی😂
ا. ت: اون دختر عموش رو میاره منم کسی که ازش متنفر رو میارم 😎
فلیکس: الو ا. ت
ا. ت : الو سلام فلیکس خوبی
فلیکس: خوبم ممنون تو خوبی
ا. ت : منم خوبم کجایی
فلیکس: خونه
ا. ت: پاشو بیا کافه گانگم جو
فلیکس: اوکی اومدم
ا. ت: فقط فلیکس
فلیکس: جونم
ا. ت : میخوام حرص ته رو دربیارم اونجا خودت رو بهم نزدیک کن
فلیکس: باکمال میل 😁
ا. ت: خوبه پس میبینمت بایی
امیدوارم خوش تون بیاد 😃🦋
لایک کنید و کامنت بزارید پلیززززز 🥺
۷.۹k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.