اوای عشق
پارت 25 اوای عشق
#رکسانا
(فلش بک سالی 2010)
+بابا... من میترسم که تورم از دست بدم میترسم بابا
-نترس عزیرم نترس من نمیرم
+بابا مامان حتما جاش خوبه
-اره دخترکم جاش خیلی خوبه
(دوسال بعد سال 212)
+بابا تو زن گرفتی هه فکر میکردم واقعا مامانم رو دوست داشتی ولی نه نداشتی خیلی برات متاسفم
-ساکت دختر خیر سر تو به چه حقی با من اینجوری حرف میزنی
+با اون حقی که جای مامانم رو با این عفریته پر کردی
-مواظب حرف زدنت باش رکسانا داری با مادر جدیدت حرف میزنی
+یه سوال کی منو به دنیا اورد مامان خودم کی بهم شیر داد مامان خودم کی بزرگم کرد بازم مامان خودم پس چجوری اون زن میشه مامانم هه مسخرت من از این خونه میرم تا چشمم به این زنیکه عفریته نیوفته💔😢
-دختر هرزه (زدم بابام منو زد)هیچ جایی نمیری فهمیدی هیچ جا همین خونه میمیونی و با مادرت زندگی میکنی.
(حال)
هه فکر کردن به گذشته هیچ دردی رو درمون نمیکنه فقط دردت رو بیشتر میکنه ...یه دفعه ای همون مرده اومد تو با یه بشکه بنزین که چشام بیش از اندازه بزرگ شد میخواست چیکار کنه ..
-دختر خانوم شنیدم ایدول جدید کمپانی هستی اره
+اره تو چی چیکاره هستی
-وایییی چقد نترس تا حالا هزار تا زن رو کشتم ولی هیچ زنی به شجاعی تو نبوده
+پس نارحت باش قراره الان تو بمیری
-چجوری😈
دستام رو باز کردم یوروش بردم سمتش چون قبلا گنگفو رفته بودم کارم رو میدونستم .....انقد زدمش که خسته شدم اونم از فرست استفاده کرد وه بشکه رو خالی کرد تو دور و بر کلبه منم بدون ترسی رفتم از پشت موهاش رو گرفتم و گفتم
+هه اقای قاتل زنجیره ایی
-برای مرگ اماده باش
+روشنش کن باهم بمیریم من اخرین نفری هستم که میمیره با دستای نحس تو
بدون معطلی روشنش کرد و انداختش پایین همه جا تو یه ثانیه اتیش گرفت خب رکسانا اینم سرنوشت شوم تو قاتله داشت یه راه برای فرار پیدا میکرد ولی نمیدونست باید کجا بره چشمام داشتن خاموش میشدن که یکی با صدای بلند گفت رکساناااااااااااا منم چون اصلا نمیتونستم حرف بزنم بی صدا افتادم رو زمین و سیاهی مطلق.....
اینم پارت 25 که قولش رو داده بودم
شلغم هام لایک و کامنت یادتون نره کلی دوستون دارم❤🔮
#رکسانا
(فلش بک سالی 2010)
+بابا... من میترسم که تورم از دست بدم میترسم بابا
-نترس عزیرم نترس من نمیرم
+بابا مامان حتما جاش خوبه
-اره دخترکم جاش خیلی خوبه
(دوسال بعد سال 212)
+بابا تو زن گرفتی هه فکر میکردم واقعا مامانم رو دوست داشتی ولی نه نداشتی خیلی برات متاسفم
-ساکت دختر خیر سر تو به چه حقی با من اینجوری حرف میزنی
+با اون حقی که جای مامانم رو با این عفریته پر کردی
-مواظب حرف زدنت باش رکسانا داری با مادر جدیدت حرف میزنی
+یه سوال کی منو به دنیا اورد مامان خودم کی بهم شیر داد مامان خودم کی بزرگم کرد بازم مامان خودم پس چجوری اون زن میشه مامانم هه مسخرت من از این خونه میرم تا چشمم به این زنیکه عفریته نیوفته💔😢
-دختر هرزه (زدم بابام منو زد)هیچ جایی نمیری فهمیدی هیچ جا همین خونه میمیونی و با مادرت زندگی میکنی.
(حال)
هه فکر کردن به گذشته هیچ دردی رو درمون نمیکنه فقط دردت رو بیشتر میکنه ...یه دفعه ای همون مرده اومد تو با یه بشکه بنزین که چشام بیش از اندازه بزرگ شد میخواست چیکار کنه ..
-دختر خانوم شنیدم ایدول جدید کمپانی هستی اره
+اره تو چی چیکاره هستی
-وایییی چقد نترس تا حالا هزار تا زن رو کشتم ولی هیچ زنی به شجاعی تو نبوده
+پس نارحت باش قراره الان تو بمیری
-چجوری😈
دستام رو باز کردم یوروش بردم سمتش چون قبلا گنگفو رفته بودم کارم رو میدونستم .....انقد زدمش که خسته شدم اونم از فرست استفاده کرد وه بشکه رو خالی کرد تو دور و بر کلبه منم بدون ترسی رفتم از پشت موهاش رو گرفتم و گفتم
+هه اقای قاتل زنجیره ایی
-برای مرگ اماده باش
+روشنش کن باهم بمیریم من اخرین نفری هستم که میمیره با دستای نحس تو
بدون معطلی روشنش کرد و انداختش پایین همه جا تو یه ثانیه اتیش گرفت خب رکسانا اینم سرنوشت شوم تو قاتله داشت یه راه برای فرار پیدا میکرد ولی نمیدونست باید کجا بره چشمام داشتن خاموش میشدن که یکی با صدای بلند گفت رکساناااااااااااا منم چون اصلا نمیتونستم حرف بزنم بی صدا افتادم رو زمین و سیاهی مطلق.....
اینم پارت 25 که قولش رو داده بودم
شلغم هام لایک و کامنت یادتون نره کلی دوستون دارم❤🔮
۲۱.۹k
۲۷ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.