تو را من ساختمتو راو خاطراتت راو غمی که لحظه لحظه آبم میکندیک غروبِ جمعهناگهان پی بردم اگر این درد در سینهام نباشددیوانه ای میشومغریبکه فکر میکند خداستو عشق راو معشوقش رابا دستهای خودش آفرید