تو را من ساختم

تو را من ساختم
تو را
و خاطراتت را
و غمی که لحظه لحظه آبم می‌‌کند
یک غروبِ جمعه
ناگهان پی‌ بردم
اگر این درد در سینه‌ام نباشد
دیوانه ای می‌‌شوم
غریب
که فکر می‌‌کند خداست
و عشق را
و معشوقش را
با دست‌های خودش آفرید
دیدگاه ها (۱)

فردا باز هم بہ #تو فڪر خواهم ڪرد... مثل #دریا بہ ادامہ

رهایی واقعی،رهایی از خود است از حرص وکبراز خشماز نفرتواز قضا...

بگو در این گرمای جانفرسای #تابستان... سرمای #نبودنت را ...

بندِ #دلِ منبه لبخندهاۍ #تــو بند است #جانا...

🥀🕊💔😭دارد زمان آمدنت دیر می شوددارد جوان سینه زنت پیر می شودو...

🥀🕊💔😭دارد زمان آمدنت دیر می شوددارد جوان سینه زنت پیر می شودو...

🥀🕊💔😭دارد زمان آمدنت دیر می شوددارد جوان سینه زنت پیر می شودو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط