سرد شده ام
سرد شـــده ام...
سرد ســـرد
نمیدانـــم شایـــد...
دق کـــرده ام...
کسی چه میداند...
اینجا به مَرز بـــی تَفاوُتی ها رسیده ام
همه ی آدمها برایم بی اهمیتند....
آنقدر که دلَم را دیگر هیچ نمــی لرزاند...
در مَــــن دلهُره.... در مَــــن ترس.... در مَــــن احسآس
مُرده است........
این روزهآ بـــی خیآل خیالَم شُده ام
همان خیالی که هیچوقت سهم من نبود...
سرد ســـرد
نمیدانـــم شایـــد...
دق کـــرده ام...
کسی چه میداند...
اینجا به مَرز بـــی تَفاوُتی ها رسیده ام
همه ی آدمها برایم بی اهمیتند....
آنقدر که دلَم را دیگر هیچ نمــی لرزاند...
در مَــــن دلهُره.... در مَــــن ترس.... در مَــــن احسآس
مُرده است........
این روزهآ بـــی خیآل خیالَم شُده ام
همان خیالی که هیچوقت سهم من نبود...
- ۳۴۷
- ۰۲ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط