برادر ناتنی من
P:3
ویو ات
ینی همش بخاطر منه؟
نمیدونم چرا ولی نمیتونستم بخابم....بخاطر روح بودنمه؟
تقریبا دیگ صب شده بود
دکی: آقای جئون...آقای جئون
کوک: بله(خابالو)
دکی: خبری از بیمارتون دارم
یهو کوک مث فشنگ بیدار شد
کوک: میشنوم
دکی: درصد زنده موندن خانوم جئون40... و ایشون اگه بهوش بیان حافظشونو از دست میدن
کوک: ممنون....راهی برای حافظش نیس؟
دکی: فیلا که نه....ولی ما تلاشمونو میکنیم
کوک: ممنون
دکی: فقد...یه لحظه همراه من تشریف بیارین
ویوکوک
همراه دکتر رفتم....رسیدیم به ی اتاق..
دکی: بشینین لطفا
نشستم رو کاناپه..
دکی: خب اقای جئون باید مطلبی رو به شما بگم...
1چون خانوم جئون تو کما هستند ممکنه روحشون سرگردان باشه...ممکنه همین الان پیش ما باشه و حرفای مارو بشنوه
2شما برای اینکه ایشون به هوش بیان فقد یه راه دارین...باید بهش انگیزه بدین درسته تو کماست ولی شمارو میبینه و صداتونو میشنوه...
و 3 ایشون درصد از دس دادن حافظشون 90
وقتی دکتر گفت ممکنه کنارم باشه به اینور و اونور نگا کردم...کسی نبود نا امید شدم...ولی بخاطر ات من میتونم
خماریی
لایکو کامنت یادتون نره 🎀🧸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.