برف ده سالگی بخاطر آدم برفی هایش

برف ده سالگی بخاطر آدم برفی هایش؛
برف چهارده سالگی بخاطر اخبار و تعطیلی هایش؛
برف هجده سالگی را درست یادم نیست، در میان افکار یخ زده بودم؛
برف بیست سالگی قدم زدن های عاشقانه و رد پاهایم؛
برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد و سرد
دیدگاه ها (۶)

تو تمنای منو یار منو جان منی

ر روز صبح دوست داشتنت تازه می شود ... مثل بوی سنگک تازه مثل ...

از خوب بودن بعضیا بیشتر از بد بودنش باید ترسید

تو جان من هستی جانان من هستی تو شاه شاهانی تسکین این جانی

پآرت10. دلبرک شیرین آستآد

اوه خدای‌من!احساس میکنم گم شده‌ام . نمی‌دانم کجام و قراره چی...

( گناهکار ) ۷۲ part دامنش به دست جیمین بالا زده شد ولی ناباو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط