ـہ سرخــــــے غروب روزهاے پاییزے سوگـــنـد... گر ذره اے احساس بود تو را... میفهمیدے فرق من و دیگــران را... و دیگــر نمیگفتــــــے : مار گــزیده از ریســمان ســیاه و سفیــد مــــــے ترســد...
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.