سر چهارراه منتظر کسی بودم که یه ماشین کنارم ترمز کرد و شی

سر چهارراه منتظر کسی بودم که یه ماشین کنارم ترمز کرد و شیشه رو داد پایین و پرسید: «آقا ولیعصر از اینجا خیلی راهه؟» رفتم نزدیک تر گفتم:«با کی داری میری؟» گفت:«یعنی چی؟گرفتی مارو؟چه فرقی میکنه؟»
گفتم:«ببین من از همینجا تا خود ولیعصر با نسرین میرم سه چهار دقیقه راهه، همینو با دوستام برم بیشتر طول میکشه ولی بازم خوبه، خیلی دور نیست، میرسیم زود. تنها ولی اگه داری میری آره، خیلی راهه. تو هم که انگار تنهایی. اگه واجبه و باید بری که هیچی، برو. ولی اگه واجب نیست، دور بزن. برو اول دنبال اونیکه هر جاده ای، هر مقصدی، هرجایی که بخوای بری، با اون برات نردیک تر میشه.»
دیدگاه ها (۳)

⊱ The Truth is, everyone is going to hurt you. You just have...

میگن #میم مثل #مادرولی مگه میشه با #میم دنیارو نوشت؟مگه میشه...

_ خسته نشدی انقدر واستادی لب پنجره زل زدی به خیابون سیگار کش...

«در دنیای تو ساعت چند است؟!»عقربه ها در دنیای امروزی کاربرد ...

پارت هدیهپارت چهارم خدایی این کی بود؟اصلا ولش رفتم تو مامانم...

قهوه تلخ پارت ۴۶درحال قدم زدن بودم که صدایی توجه ام رو جلب ک...

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط