" قرار اول "
پارت شانزدهم
در همین حال بود که مادر جونگکوک اومد و خدمتکار در رو براش باز کرد
جونگکوک و الا متوجه اومدنش نشدن
مادر جنگکوک و قتی این صحنه رو دید پروانه ها تو دلش پرواز کردن ولی خودشو به ندیدن زد
و جونگکوک و الا رو صدا زد
اونا هم بهش سلام کردن
مادر ج از قیافه بی حال الا فهمید که یه چیزی شده
مادر ج: الا چی شده چرا رنگت پریده دختر
جونگکوک: مامان حال الا یکم خوب نبود انگار سرما خورده😂
مادر ج: . . . . . . . .
خب حالا بیخیال عزیزم من اومده بودم حالتونو بپرسم و ببینم چیکار میکنین
چیزی که میخواستم و فهمیدم
من دیگه میرم
الا و جونگکوک: خدا حافظ مامان
جونگکوک: خب بیا ما هم بریم استراحت کنیم
الا: باشه بریم
جونگکوک الا رو برآید بغل میکنه و میبره تو اتاق و آروم میذاره رو تخت
الا تو بغل جونگکوک خوابیده و
جونگکوکم از این قضیه لذت میبره
ادامه دارد......
خب بچه ها امیدوارم حمایت کنین
شرایط
۱۰ لایک
۱۰ کامنت
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.