🌱🍒بیهوده چه می بندم، در مستی و هشیاری
🌱🍒بیهوده چه میبندم، در مستی و هشیاری
زنجیر نگاهم را، بر ساعت دیواری؟
این هر دو سیَهرو را - گر عقربه مینامی -
یک لحظه به رقص آور، بر صفحۀ زنگاری
وامانده ز پوییدن، بنشسته به پاییدن
چون پای گرفتاران، در دامِ گرفتاری
یخ بسته زمان گویی، چون آب زمستانی
وامانده ز لغزیدن، آن آینۀ جاری
گوش ست و صدایی نه، چشم ست و صفایی نه
جز نالۀ ناکامی، جز آیۀ بیزاری
این پردۀ خاموشی، این گَرد فراموشی
چون عایقِ سُربی شد سرپوش تبهکاری
در خواب گران خلقی، پویان و دوان هر سو
روح همگی امّا، بازیچۀ بیماری
در پیلۀ ابریشم، موجود نحیفی را
مرگ از پی خواب آمد، بیلحظۀ بیداری
رگهای زمان گویی از گردش خون خالی ست
دل از تپش افتاده، در ساعت دیواری🌱🍒
#سیمین_بهبهانی
زنجیر نگاهم را، بر ساعت دیواری؟
این هر دو سیَهرو را - گر عقربه مینامی -
یک لحظه به رقص آور، بر صفحۀ زنگاری
وامانده ز پوییدن، بنشسته به پاییدن
چون پای گرفتاران، در دامِ گرفتاری
یخ بسته زمان گویی، چون آب زمستانی
وامانده ز لغزیدن، آن آینۀ جاری
گوش ست و صدایی نه، چشم ست و صفایی نه
جز نالۀ ناکامی، جز آیۀ بیزاری
این پردۀ خاموشی، این گَرد فراموشی
چون عایقِ سُربی شد سرپوش تبهکاری
در خواب گران خلقی، پویان و دوان هر سو
روح همگی امّا، بازیچۀ بیماری
در پیلۀ ابریشم، موجود نحیفی را
مرگ از پی خواب آمد، بیلحظۀ بیداری
رگهای زمان گویی از گردش خون خالی ست
دل از تپش افتاده، در ساعت دیواری🌱🍒
#سیمین_بهبهانی
۱۰.۰k
۲۱ آبان ۱۴۰۱