سگی داشت در چمن علف میخورد سگ دیگری از کنار چمن گذشت

سگی داشت در چمن علف میخورد . سگ دیگری از کنار چمن گذشت . چون این منظره را دید ایستاد .( آخر ندیده بود سگ علف بخورد )
ایستاد و با تعجب گفت : " اوی ! تو کی هستی ؟ چرا علف میخوری ؟ "
سگی که علف می خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت :
" من ؟ من سگ قاسم خان هستم ! "
سگ اولی پوز خندی زد و گفت :
" سگ حسابی ! تو که علف می خوری ؛ دیگه چرا سگ قاسم خان ؟ اگر پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز یک چیزی ؛ حالا که علف می خوری دیگه چرا سگ قاسم خان ؟ سگ خودت باش !!

#ابراهیم_یونسی
دیدگاه ها (۵)

مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند،قوربا...

🔴 #چند_خطے_هاے_نابــــ واعظے پرسید از فرزند خویشهیچ میدانے ...

همسرم ،عشقم،صدای قلب من،امیدزندگی من مرجان من جدای از تو مرگ...

دوستان همسرم نفسم عشقم رو لایک و فالو لطفن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط