پارت 22دلبر نازم
پارت 22دلبر نازم
#دیانا
شب شده بود میخواستیم بریم بخوابیم که گوشیم زنگ خورد
دیانا:جانم نیکا
نیکا:دیانا منو متین داریم میایم بام توام میای یا پیش محمد رضا اسکل میمونی
دیانا:نیکا من محمد رضا کات کردیم من الان پیش ارسلانم
نیکا:راست میگیییی(با ذوق)
دیانا:اره الان حاضر میشیم میایم
ارسلانننن
ارسلان:جانم
دیانا:نخواب پاشو بریم بام با متینیکا
ارسلان:دیانا بخدا خسته ام
دیانا:باشه پس من تنهایی میرم پسرا مزاحمم شدن تقسیر خودته
ارسلان:نه من میام اتفاقاً دلم برای متین تنگشده
دیانا: باشه مرد من
ارسلان:آخ
دیانا:چی شددد
ارسلان:باحرفی که زدی قلبم درد گرفت
دیانا:دیوونه ترسیدم برو حاضر شد دیگه
ارسلان:چشم قربان
#دیانا رفتیم حاضر شدیم رسیدیم بام چندقیقه وایسا دیم بعد متینیکا اومدن
دیانا:چه عجب خوبه شما گفتین بریم بعدشم آنقدر دیر کردین
#دیانا
شب شده بود میخواستیم بریم بخوابیم که گوشیم زنگ خورد
دیانا:جانم نیکا
نیکا:دیانا منو متین داریم میایم بام توام میای یا پیش محمد رضا اسکل میمونی
دیانا:نیکا من محمد رضا کات کردیم من الان پیش ارسلانم
نیکا:راست میگیییی(با ذوق)
دیانا:اره الان حاضر میشیم میایم
ارسلانننن
ارسلان:جانم
دیانا:نخواب پاشو بریم بام با متینیکا
ارسلان:دیانا بخدا خسته ام
دیانا:باشه پس من تنهایی میرم پسرا مزاحمم شدن تقسیر خودته
ارسلان:نه من میام اتفاقاً دلم برای متین تنگشده
دیانا: باشه مرد من
ارسلان:آخ
دیانا:چی شددد
ارسلان:باحرفی که زدی قلبم درد گرفت
دیانا:دیوونه ترسیدم برو حاضر شد دیگه
ارسلان:چشم قربان
#دیانا رفتیم حاضر شدیم رسیدیم بام چندقیقه وایسا دیم بعد متینیکا اومدن
دیانا:چه عجب خوبه شما گفتین بریم بعدشم آنقدر دیر کردین
۴.۲k
۱۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.