فصل جوانی
فصل جوانی
به سر شد سال کهنه ، هان خبردار بیامد سال نو ، با فرّ بسیار
گذشت و بگذرد این سال نو هم چنان که سر رسید ، هم پار و پیرار
مبادا بگذرد بی هوده عمرت که از بی هودگی ، زینهار و زینهار
گذر خواهد نمود خواهی نخواهی سوار زندگی ، زین راه دشوار
نشاید با چنین اوضاع و احوال ز دنیا ما بخواهیم گل بی خار
که این دنیا ، گذرگاهی خطیر است نباشد راه آن ، آسان و هموار
کسی این راه سخت را طی تواند که از خود بگذرد ، در راه دلدار
به دل روشن کند ، یاد خدا را و از نورش بیفروزد ، شب تار
بکارد بذر امید ، در دل و جان بجوید گنج هستی ، در کف کار
علیرضا چخماقی
به سر شد سال کهنه ، هان خبردار بیامد سال نو ، با فرّ بسیار
گذشت و بگذرد این سال نو هم چنان که سر رسید ، هم پار و پیرار
مبادا بگذرد بی هوده عمرت که از بی هودگی ، زینهار و زینهار
گذر خواهد نمود خواهی نخواهی سوار زندگی ، زین راه دشوار
نشاید با چنین اوضاع و احوال ز دنیا ما بخواهیم گل بی خار
که این دنیا ، گذرگاهی خطیر است نباشد راه آن ، آسان و هموار
کسی این راه سخت را طی تواند که از خود بگذرد ، در راه دلدار
به دل روشن کند ، یاد خدا را و از نورش بیفروزد ، شب تار
بکارد بذر امید ، در دل و جان بجوید گنج هستی ، در کف کار
علیرضا چخماقی
۷۳۶
۲۰ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.