انجمن پاتوق رمان
📚 دلنوشته 📚
کد دلنوشته: ۰۰۵
نام مجموعه: قبرستان قلبم
نام نویسنده: ترنم واژه ها
تگ: حرفهای
ژانر: تراژدی
ناظر: ستایش قاسمزاده
مقدمه:
حرفهایی که هیچ وقت نتونستم باز گو کنم و تو قلبم دفن کردم،
حرفهایی که بوی غم یا شادی میدهند، شاید چندین سال یا شاید چند روز
هست که دفن شدن.
***
سخت است بشنوی ولی نتوانی پاسخی بدهی!
سخت است حرفهایشان را نادیده بگیری و از کنارشان به سادگی رد بشوی،
و آنها هی بیشتر بیشتر بارت کنن!
و بازهم تو هیچ نگویی... .
***
میگویند آبرویشان را میبرم! نمیدانم چرا و چطور؟
آبرویی برایشان نمیزارم! اصلا بخاطر چه؟
تنها چیزی که میدانم این است
بخاطر کاری که دست خودم نیست، بخاطر یک عادت از کودکی،
و حال بعد از اندی سال میخواهند از سرم بندازنش بخاطر آبروی خودشان!
#نویسنده_جوان #نویسنده #رمان_نویسی #حمایت_از_نویسندگان #دلنوشته #ترنم_واژه_ها #ترنم_اکبری #قبرستان قلبم #پارت_یک #انجمن_پاتوق رمان #پاتوق_رمان
کد دلنوشته: ۰۰۵
نام مجموعه: قبرستان قلبم
نام نویسنده: ترنم واژه ها
تگ: حرفهای
ژانر: تراژدی
ناظر: ستایش قاسمزاده
مقدمه:
حرفهایی که هیچ وقت نتونستم باز گو کنم و تو قلبم دفن کردم،
حرفهایی که بوی غم یا شادی میدهند، شاید چندین سال یا شاید چند روز
هست که دفن شدن.
***
سخت است بشنوی ولی نتوانی پاسخی بدهی!
سخت است حرفهایشان را نادیده بگیری و از کنارشان به سادگی رد بشوی،
و آنها هی بیشتر بیشتر بارت کنن!
و بازهم تو هیچ نگویی... .
***
میگویند آبرویشان را میبرم! نمیدانم چرا و چطور؟
آبرویی برایشان نمیزارم! اصلا بخاطر چه؟
تنها چیزی که میدانم این است
بخاطر کاری که دست خودم نیست، بخاطر یک عادت از کودکی،
و حال بعد از اندی سال میخواهند از سرم بندازنش بخاطر آبروی خودشان!
#نویسنده_جوان #نویسنده #رمان_نویسی #حمایت_از_نویسندگان #دلنوشته #ترنم_واژه_ها #ترنم_اکبری #قبرستان قلبم #پارت_یک #انجمن_پاتوق رمان #پاتوق_رمان
۱.۷k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.