گفتی

گفتی :

سالهای سرسبزی ِ صنوبر را ،

فدای فصل ِ سرد ِ فاصله مان نکن...!

من سکوت کردم...!

گفتی :

یک پلک نزده ،

پرنده ی پندارم ،

از بام ِ خیال تو خواهد پرید...!

من سکوت کردم...!

گفتی :

هیچ ستاره ای ،

دستاویز ِ تو ،

در این سقوط ِ بی سرانجامم نخواهد شد...!

من سکوت کردم...!

گفتی:

دوری ِ دستها و هم کناری ِ دلها،

تنها راه ِ رها شدن است...!

من سکوت کردم...!

گفتی : قول می دهم هر از گاهی ،

چراغ ِ یاد ِ تو را ،

در کوچه ی بی چنار و چلچله،

روشن کنم...!

من سکوت کردم...!

سکوت کردم ،

امادیگر نگو که هق هق ِ ناغافلم را،

از آنسوی صراحت ِ سیم و ستاره نشنیدی...
دیدگاه ها (۵)

داستان دختر بدحجاب اما عاشق امام زمان عج....کی گفته اونایی ک...

تا زمانی که خواسته ای از کسی نداری , خواستنی هستی. . . . ...

همان بهتر که رفتی فرشته.... چه کسی تعهد می داد که به وقت لم...

Where do I begin ,To tell the story Of how great a love can ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط