قلم امشب به دستانم رهی خط دگر دارد
قلم امشب به دستانم رهی خط دگر دارد
میان سینه ام درد است فغانِ دیگری دارد
گهی از خنده میگریم گهی از گریه می خندم
حَزِین و سرگردانم که عشق هم عالمی دارد
قلم امشب زبهر درد و رنج های منم بنویس
که بر دل آنچنان غوغاست جگر خون آبه ها دارد
میان سینه ام یا رب به دم آهِ مسیحایی
عطش کمکن زِعشق من کین چون ناله ها دارد
دلم سُوگوار است و راه چاره بسته بود بر من
قلم بنویس که عشاق هم رهی را بر خدا دارد
دلم بس که گرفته از جهان عالم فانی
سخن ها یادگار ماند و همه زخم نهان دارد
شدم یک روز عاشق پیشه و انگشت نمای خلق
ندانند این چه اَسرَارِیست که دل شُور و شَرر دارد
سعید هرچند که مَحزونی دلت آهنگ غم بسته
تو تقدیر را عنایت کن سلامی هم خدا دارد💕
میان سینه ام درد است فغانِ دیگری دارد
گهی از خنده میگریم گهی از گریه می خندم
حَزِین و سرگردانم که عشق هم عالمی دارد
قلم امشب زبهر درد و رنج های منم بنویس
که بر دل آنچنان غوغاست جگر خون آبه ها دارد
میان سینه ام یا رب به دم آهِ مسیحایی
عطش کمکن زِعشق من کین چون ناله ها دارد
دلم سُوگوار است و راه چاره بسته بود بر من
قلم بنویس که عشاق هم رهی را بر خدا دارد
دلم بس که گرفته از جهان عالم فانی
سخن ها یادگار ماند و همه زخم نهان دارد
شدم یک روز عاشق پیشه و انگشت نمای خلق
ندانند این چه اَسرَارِیست که دل شُور و شَرر دارد
سعید هرچند که مَحزونی دلت آهنگ غم بسته
تو تقدیر را عنایت کن سلامی هم خدا دارد💕
- ۶۴۸
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط