صورَتَم را میشویَم نِگاه میکُنَم بِه آینه....عَجیب غَریبـ
#صورَتَم را میشویَم نِگاه میکُنَم بِه آینه....عَجیب غَریبـِه است دُختَرَک دَرون آینه بَرایَـم زیرچِشمَش عَجیب گودرَفته نِگاهَش دِلَـــم رالَرزانَـد آرامـ لَـب باز می کُند...تواَز چِـه رَنجیدی؟؟؟ وَلی او با اَشک جوابَـــــم را می دهد
#اَشکَش راپاکـ می کنَم مَن نیز تورا میفَهمَم چِقَدر آشنایی بَرایَــم... تو تَــــداعی گَـر دختری 17 سالــــه ای بَرایم.هَمان دختری ک سالها پیش میشناختمش....اما تو کجا و او کجا....اوپُر بود از #زِندِگی...#عشق...#شادی
#ولی گویی زِنــدِگی در تو مُردِهـ... پَریشان میشومـ...نَکُنَـد دُختَرَک درون آِینِـــــه مَنَـم...آبـ میپاشَــــــم به آینِـــــه بِ صورَتَــــم نِگاه میکنمـ...#دَر آیــــــنه دُختَرَکی اَفسُــــردِه نِگاه می کنَـــــد بِه مَن
# بهـ دُنبـــــال خود 17 سالِه ام می گَــــردَم
[(:زَرا]
#اَشکَش راپاکـ می کنَم مَن نیز تورا میفَهمَم چِقَدر آشنایی بَرایَــم... تو تَــــداعی گَـر دختری 17 سالــــه ای بَرایم.هَمان دختری ک سالها پیش میشناختمش....اما تو کجا و او کجا....اوپُر بود از #زِندِگی...#عشق...#شادی
#ولی گویی زِنــدِگی در تو مُردِهـ... پَریشان میشومـ...نَکُنَـد دُختَرَک درون آِینِـــــه مَنَـم...آبـ میپاشَــــــم به آینِـــــه بِ صورَتَــــم نِگاه میکنمـ...#دَر آیــــــنه دُختَرَکی اَفسُــــردِه نِگاه می کنَـــــد بِه مَن
# بهـ دُنبـــــال خود 17 سالِه ام می گَــــردَم
[(:زَرا]
۹۲۳
۱۰ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.