آیا اصلاح کردن مطلبی خلاف یکتایی حقیقت است تا وقتی اصلاح
آیا اصلاح کردن مطلبی خلاف یکتایی حقیقت است تا وقتی اصلاح کردن مطلبی خلاف نتیجه ی قبل نشود و نتیجه ی قبلی را بهتر تایید کند نه تنها خلاف یکتایی حقیقت را نمی کند بلکه مطابقت با امتدادی ثابت حقیقت یا حق های ساده همیشه بدون هیچ تغییری در پیچیده تاییدتر هستند و باطل های ساده بدون هیچ تغییر در پیچیده ردتر هستند کاملا صحیح بوده و مطابقت دارد وگرنه موضعی که از آن سخن می شود در همان وجود ساده بودن یا دربرگیرنده ی پیچیده بودن حقیقت تعدد نتیجه یا امتداد متغییر حقیقت داد یا کافیست که در همان نتیجه ی اول خلاف مفهوم و مطابقت عینیت داد نه تنها حقیقت نیست بلکه نقطه ی معکوس آن است...
کسی عاقل باشد کوچکترین اثرات را بی ملاک نمی داند یا نمی گذرد پس حتی اگر تمام تاریخ حلقوی باشند دارای پذیرش یا ملاک یا عقل بافت جدا بافته خواهد بود و در بین انسان ها و بقیه ی تمام مسائل نیز همینگونه خواهد بود . . . تحلیل یعنی حل کردن مسائل است و حل کردن در یکپارچه کردن و یک سر کردن یا حقیقت یافتن مسائل است و یکپاچه کردن یا یکپارچه یافتن متضاد با تجزیه بوده پس تحلیل نه تنها با معنا یا مفهوم کردن تجزیه یا تعدد نمی کند بلکه با معنا کردن و مفهوم کردن یکپارچه یا حقیقت می کند ...
پس وقتی حقیقت یکتا است یکتاتر شدن به حتم سمت خدا گرفتن شده و انسان جدا از این توان نیست پس اینکه انسان بتواند تا جای ممکن به خدا یا به یکتا بودن برسد ممکن بوده و تایید می شود و پس نتیجتا الزام به یک مردم واحد یا امت واحد یا یک حکومتی بر کره ی زمین به خصوص با دینی که شروط انسانی نداشته بلکه شروط الهی دارد برقرار شده و پایدار است و بدیهی است خداوند دفعی ترین بوده پس دین خدایی او دفعی آمده و بعد دفعی آمدن بسته به زمان نخواهد بود یا مطلق بوده و همه زمان ها را یا نقیص ها را دربر می گیرد...اذان برای فریاد و دعوت همه جانبه یا خواستگاه همه جانبه ی مردم به نماز شاخص بوده پس الزام به بهترین و وجود و ملاک و پذیرش بوده و اولین موضع ای که در فریاد مطرح می شود بهترین در رسمی بودن حقیقت یا بزرگی خدا و تاکید شدید بر آن بوده و الله اکبر و تاکید شدید بوده و پس در منطق حسی چهاربار کفایت و بهترین می شود و بعد آن بر همان مطرح و طرح ملاک یا پذیرش یا تاکید یا یقین یا شهادت بر بودن خدا و بطلان همه ی خدایان دروغین بوده و اشهدان لا اله الا الله و تاکید معمول شده و پس در منطق حسی دوبار واجب و کفایت و بهترین می شود و بعد آن با آنمطرح و طرحیت شهادت به زنی بوده که اشرف جنس انسان است به زنی که مستحق هادی اشرف انسان های مرد شده و ملاک آن تنها فاطمه بوده پس بهترین یا واجبترین در تاکید معمول یا در منطق حسی دوبار بوده و پس اشهدان فاطمه اشرف الانسان و بعد آن با آن مطرح یا طرحیت شهادت به کسی که اشرف همه ی انسان ها یا آخرین پیامبر یا محمد بوده و به خصوص به رسالت یا فرستاده بودن آن و چه بهتر که آخرین بودن پیامبر آن تاکید معمول شده پس دوبار واجب اشهدان محمد رسول الله و بعد آن با مطرح شهادت بر جانشین او علی بوده و تاکید ضعیف بوده پس یکبار واجب و دوبار مستحب است و بعد آن در مستحب تر با آن مطرح امامان بعد بوده اما چون جامع امامان و جامع هدایت مهدی بوده بعد آن در تاکید معمول می گویم اشهدان مهدی خاتم الائمه و بعد آن تاکید بر خود نماز و با آن مطرح شتاب کردن به آن در منطق حسی تاکید معمول بوده پس حی علی الصلات دوبار می شود و بعد آن در تاکید معمول رستگاری و شتاب مطرح بوده پس حی علی فلاح مطرح دوبار است و بعد آن همانطور حی علی خیر العمل و بعد آن به همان بازگشتن به اصلاح مطرح بوده و شهادت داده شد و در خود نماز برای انسجام شدید تاکید الزام به برپاکردن نماز در این مواقع شده پس قدقامت الصلات می شود و نیاز بیشتر هم به شهادت نخواهد پس به ترتیب و انسجام باشد پس الله اکبر چهار بار باز بوده و بعد دوبار لا اله الا الله در دوبار می شود و بهترین همین است که با لا اله الا الله شهادت خورده و نیاز به شهادت دیگر نداشته خاتمه یافته پس بعد دومین لا اله الا الله خواهد بود...
سه کس کشته میشوند قاتلی که از قتل کردن دست برنمی دارد مگر کسی که منافق وکافر حمایش را کشته و منافقی که سه شرط را دارد و ازمتاثرگرایی کردن دست برنمی دارد و کافری که ازحمایت منافق دست برنمی دارد اینان قابل کشته شدن واعدام هستند بقیه مردمی که بد باشند بلایی غیر مردن دارند وکمتر دارند یعنی بین همه عالم و آدم فقط همینان کشته می شوند بقیه جرات دارند بگویند چنین نیستم مستحق نفس کشیدن هستم وتازه کشتن یک نفر ازآنان برابر کشتن کل ازبشریت است ونجات یک نفر از آنان برابر نجات کل ازبشریت است می باشد وهمانا قلبی که به لزوم داشتن خود این پشتوانه ی ملاک و امتدادش باشد درروال تکلیف است. هلاک پیشینیان شما از
کسی عاقل باشد کوچکترین اثرات را بی ملاک نمی داند یا نمی گذرد پس حتی اگر تمام تاریخ حلقوی باشند دارای پذیرش یا ملاک یا عقل بافت جدا بافته خواهد بود و در بین انسان ها و بقیه ی تمام مسائل نیز همینگونه خواهد بود . . . تحلیل یعنی حل کردن مسائل است و حل کردن در یکپارچه کردن و یک سر کردن یا حقیقت یافتن مسائل است و یکپاچه کردن یا یکپارچه یافتن متضاد با تجزیه بوده پس تحلیل نه تنها با معنا یا مفهوم کردن تجزیه یا تعدد نمی کند بلکه با معنا کردن و مفهوم کردن یکپارچه یا حقیقت می کند ...
پس وقتی حقیقت یکتا است یکتاتر شدن به حتم سمت خدا گرفتن شده و انسان جدا از این توان نیست پس اینکه انسان بتواند تا جای ممکن به خدا یا به یکتا بودن برسد ممکن بوده و تایید می شود و پس نتیجتا الزام به یک مردم واحد یا امت واحد یا یک حکومتی بر کره ی زمین به خصوص با دینی که شروط انسانی نداشته بلکه شروط الهی دارد برقرار شده و پایدار است و بدیهی است خداوند دفعی ترین بوده پس دین خدایی او دفعی آمده و بعد دفعی آمدن بسته به زمان نخواهد بود یا مطلق بوده و همه زمان ها را یا نقیص ها را دربر می گیرد...اذان برای فریاد و دعوت همه جانبه یا خواستگاه همه جانبه ی مردم به نماز شاخص بوده پس الزام به بهترین و وجود و ملاک و پذیرش بوده و اولین موضع ای که در فریاد مطرح می شود بهترین در رسمی بودن حقیقت یا بزرگی خدا و تاکید شدید بر آن بوده و الله اکبر و تاکید شدید بوده و پس در منطق حسی چهاربار کفایت و بهترین می شود و بعد آن بر همان مطرح و طرح ملاک یا پذیرش یا تاکید یا یقین یا شهادت بر بودن خدا و بطلان همه ی خدایان دروغین بوده و اشهدان لا اله الا الله و تاکید معمول شده و پس در منطق حسی دوبار واجب و کفایت و بهترین می شود و بعد آن با آنمطرح و طرحیت شهادت به زنی بوده که اشرف جنس انسان است به زنی که مستحق هادی اشرف انسان های مرد شده و ملاک آن تنها فاطمه بوده پس بهترین یا واجبترین در تاکید معمول یا در منطق حسی دوبار بوده و پس اشهدان فاطمه اشرف الانسان و بعد آن با آن مطرح یا طرحیت شهادت به کسی که اشرف همه ی انسان ها یا آخرین پیامبر یا محمد بوده و به خصوص به رسالت یا فرستاده بودن آن و چه بهتر که آخرین بودن پیامبر آن تاکید معمول شده پس دوبار واجب اشهدان محمد رسول الله و بعد آن با مطرح شهادت بر جانشین او علی بوده و تاکید ضعیف بوده پس یکبار واجب و دوبار مستحب است و بعد آن در مستحب تر با آن مطرح امامان بعد بوده اما چون جامع امامان و جامع هدایت مهدی بوده بعد آن در تاکید معمول می گویم اشهدان مهدی خاتم الائمه و بعد آن تاکید بر خود نماز و با آن مطرح شتاب کردن به آن در منطق حسی تاکید معمول بوده پس حی علی الصلات دوبار می شود و بعد آن در تاکید معمول رستگاری و شتاب مطرح بوده پس حی علی فلاح مطرح دوبار است و بعد آن همانطور حی علی خیر العمل و بعد آن به همان بازگشتن به اصلاح مطرح بوده و شهادت داده شد و در خود نماز برای انسجام شدید تاکید الزام به برپاکردن نماز در این مواقع شده پس قدقامت الصلات می شود و نیاز بیشتر هم به شهادت نخواهد پس به ترتیب و انسجام باشد پس الله اکبر چهار بار باز بوده و بعد دوبار لا اله الا الله در دوبار می شود و بهترین همین است که با لا اله الا الله شهادت خورده و نیاز به شهادت دیگر نداشته خاتمه یافته پس بعد دومین لا اله الا الله خواهد بود...
سه کس کشته میشوند قاتلی که از قتل کردن دست برنمی دارد مگر کسی که منافق وکافر حمایش را کشته و منافقی که سه شرط را دارد و ازمتاثرگرایی کردن دست برنمی دارد و کافری که ازحمایت منافق دست برنمی دارد اینان قابل کشته شدن واعدام هستند بقیه مردمی که بد باشند بلایی غیر مردن دارند وکمتر دارند یعنی بین همه عالم و آدم فقط همینان کشته می شوند بقیه جرات دارند بگویند چنین نیستم مستحق نفس کشیدن هستم وتازه کشتن یک نفر ازآنان برابر کشتن کل ازبشریت است ونجات یک نفر از آنان برابر نجات کل ازبشریت است می باشد وهمانا قلبی که به لزوم داشتن خود این پشتوانه ی ملاک و امتدادش باشد درروال تکلیف است. هلاک پیشینیان شما از
۲۴۶.۹k
۲۱ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.